کلمه جو
صفحه اصلی

inclusive


معنی : شامل
معانی دیگر : لغایت، تا پایان، تا آخر، به حساب آمده، منظور شده، گنجیده، گنجانده، احتساب شده، با محاسبه ی، سرجمع، کلا، کلی، مشمول

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inclusively (adv.), inclusiveness (n.)
(1) تعریف: including everything, or a large amount; comprehensive.
متضاد: exclusive
مشابه: blanket, catholic, comprehensive, grand, gross, universal

- The textbook has a highly inclusive index that is very helpful.
[ترجمه ترگمان] کتاب درسی دارای یک شاخص بسیار جامع است که بسیار مفید است
[ترجمه گوگل] کتاب درسی بسیار شاخص است که بسیار مفید است

(2) تعریف: containing the two limits mentioned as well as what is between.

- The assignment was for problems ten to twenty inclusive.
[ترجمه ترگمان] این ماموریت برای مشکلات ده تا بیست و پنجم بود
[ترجمه گوگل] این وظیفه برای مشکلات ده تا بیست است

(3) تعریف: having as a goal to include as many different types of people as possible.

- Our classroom aims to be inclusive.
[ترجمه حسین] هدف کلاس درس ما این است که فراگیر باشد.
[ترجمه ترگمان] هدف از کلاس ما فراگیر است
[ترجمه گوگل] هدف ما در کلاس درس، فراگیر شدن است

• including, containing, taking in; comprehensive, all-embracing, extensive
an inclusive price includes payment for all the separate parts of something or for one particular part that is being specified.
you use inclusive to indicate that the things mentioned are included in a series, as well as the things between them.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شامل، مشمول
[ریاضیات] شامل، مشمول، داشته باشد

مترادف و متضاد

all-encompassing, all-embracing


شامل (صفت)
covering, inclusive, self-inclusive

Synonyms: across-the-board, all-around, all the options, all together, ball-of-wax, blanket, broad, catchall, comprehensive, encyclopedic, full, general, global, in toto, overall, sweeping, umbrella, wall-to-wall, whole, without exception


Antonyms: exclusive, incomprehensive, narrow


جملات نمونه

1. inclusive of
با احتساب،با به حساب آوردن،با منظور کردن

2. the price, inclusive of tax, is ten thousand dollars
قیمت،با احتساب مالیات ده هزار دلار است.

3. The fully inclusive fare for the trip is £4
[ترجمه پریناز] کل کرایه ی سفر ۴ پوند است.
[ترجمه ترگمان]کرایه کاملا جامع برای سفر ۴ پوند است
[ترجمه گوگل]کرایه به طور کامل شامل سفر 4 پوند است

4. Our office is open from Monday to Friday inclusive.
[ترجمه نیما قنبری] دفتر ما از دوشنبه لغایت جمعه باز است
[ترجمه ترگمان]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه فراگیر است
[ترجمه گوگل]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه باز است

5. The rent is inclusive of water and heating.
[ترجمه ترگمان]اجاره شامل آب و گرمایش است
[ترجمه گوگل]اجاره شامل آب و حرارت است

6. The fully inclusive fare for the trip is £2
[ترجمه مهسا] کرایه کامل برای سفر ۲ پوند هست.
[ترجمه ترگمان]کرایه کاملا جامع برای سفر ۲ پوند است
[ترجمه گوگل]کرایه به طور کامل شامل سفر 2 پوند است

7. The charge is inclusive of food.
[ترجمه ترگمان]هزینه شامل غذا است
[ترجمه گوگل]این هزینه شامل غذا است

8. My rent is $700 a month inclusive .
[ترجمه ترگمان]اجاره من ۷۰۰ دلار در ماه کامل است
[ترجمه گوگل]اجاره من 700 دلار در ماه است

9. The academy is far more inclusive now than it used to be.
[ترجمه ترگمان]این آکادمی اکنون نسبت به گذشته بسیار فراگیرتر است
[ترجمه گوگل]این آکادمی در حال حاضر به مراتب بیشتر از آنچه که مورد استفاده قرار گرفته است، بیشتر است

10. The monthly rent is $ inclusive of light and water.
[ترجمه ترگمان]اجاره ماهانه تقریبا شامل نور و آب است
[ترجمه گوگل]اجاره ماهانه شامل نور و آب است

11. The rent is £120 a week, inclusive of heating.
[ترجمه ترگمان]اجاره ۱۲۰ پوند در هفته است، که شامل گرمایش است
[ترجمه گوگل]اجاره 120 پوند در هفته، شامل گرمایشی است

12. Our aim is to create a fairer, more inclusive society.
[ترجمه ترگمان]هدف ما ایجاد یک جامعه عادلانه تر و جامع تر می باشد
[ترجمه گوگل]هدف ما ایجاد یک جامعه عادلانه و جامع تر است

13. The bill is inclusive of the food and lodging.
[ترجمه ترگمان]این لایحه شامل غذا و منزل است
[ترجمه گوگل]این لایحه شامل غذا و مسکن است

14. Not everyone shares his vision of an inclusive America.
[ترجمه ترگمان]هر کس دیدگاه خود را از یک آمریکا فراگیر به اشتراک نمی گذارد
[ترجمه گوگل]هر کسی هیچ گاه از یک جامعۀ آمریکایی برخوردار نیست

15. The sum covers the cost inclusive of postage.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ هزینه کل هزینه را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این هزینه هزینه های پستی را پوشش می دهد

The length of time, holidays inclusive, will be twenty days.

طول مدت، با افزودن روزهای تعطیل، بیست روز خواهد بود.


The price, inclusive of tax, is ten thousand dollars.

قیمت، با احتساب مالیات ده هزار دلار است.


اصطلاحات

inclusive of

با احتساب، با به حساب آوردن، با منظور کردن


پیشنهاد کاربران

انسجام

همگانی

همه شمول، همگان شمول

غیر انحصاری

تمام شمول

شامل - مشمول

در بر گیرنده

در بردارنده، مشتمل

استقبال

فراگیر

جامع


کلمات دیگر: