کلمه جو
صفحه اصلی

assigning

انگلیسی به فارسی

اختصاص دادن، واگذار کردن، تعیین کردن، گماشتن، ارجاع کردن، مقرر داشتن، قلمداد کردن، بخش کردن، ذکر کردن، معین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• allotting, apportioning, giving; appointing

جملات نمونه

1. He briefed all the agents before assigning them.
[ترجمه ترگمان]اون همه مامورها رو قبل از اینکه اونا رو تعیین کنه، در جریان قرار داد
[ترجمه گوگل]او قبل از اعطای وظیفه، همه عوامل را مطلع کرد

2. You can even create rollovers, assigning separate graphics to each rollover state.
[ترجمه ترگمان]شما حتی می توانید rollovers را ایجاد کنید و گرافیک جداگانه ای را به هر حالت rollover اختصاص دهید
[ترجمه گوگل]شما حتی می توانید rollovers را ایجاد کنید، اختصاص گرافیک جداگانه به هر حالت rollover

3. We still have many difficulties in assigning particular nuances to one or other category and attempt to resolve them by discussion.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز مشکلات زیادی در اختصاص دادن نکات خاص به یک یا گروه دیگر و تلاش برای حل آن ها با بحث داریم
[ترجمه گوگل]ما همچنان مشکلات متعددی در اختصاص دادن تفاوتهای خاص به یک یا چند دسته دارد و تلاش می کنیم آنها را با بحث حل کنیم

4. Orders assigning him to the Simonova's mission were make-work, a temporary solution at best.
[ترجمه ترگمان]Orders که او را به ماموریت Simonova اختصاص می دادند، کار می کردند، یک راه حل موقت در بهترین حالت
[ترجمه گوگل]سفارشات او را به مأموریت سیمونووا اختصاص می دادند، کار ساختگی، راه حل موقت در بهترین حالت

5. Restoring faith in government requires assigning tasks to the right village.
[ترجمه ترگمان]برگرداندن ایمان به دولت نیازمند اختصاص دادن وظایف به روستای مناسب است
[ترجمه گوگل]بازگرداندن ایمان به دولت نیازمند وظایفی است که به روستا درست می شود

6. Let us now return to the question of assigning lexical units to lexemes.
[ترجمه ترگمان]اکنون برگردیم به این مساله که واحدهای لغوی در lexemes را تعیین کنیم
[ترجمه گوگل]حالا اجازه دهید به سوال مربوط به واگذاری واحدهای واژگانی به لشکرها برسیم

7. Physician and theologian join hands in assigning responsibility.
[ترجمه ترگمان]پزشک و متخصص الهیات در تخصیص مسئولیت به دست هم می پیوندند
[ترجمه گوگل]پزشک و متکلم در اعطای مسئولیت دست به دست می زنند

8. Harte also interrogates the sentimental by assigning Ken tuck the role of camp spokesman.
[ترجمه ترگمان]Harte همچنین به خاطر اختصاص نقش سخنگوی کمپ، احساساتی را مورد سوال قرار می دهد
[ترجمه گوگل]هارت همچنین با تخصیص کن به نقش سخنگوی اردو، احساسات را مورد بازجویی قرار می دهد

9. Digital Rights Management systems (DRMs) are means of assigning access to digital contents.
[ترجمه ترگمان]سیستم های مدیریت حقوق دیجیتال (DRMs)به منظور تخصیص دسترسی به محتوای دیجیتال هستند
[ترجمه گوگل]سیستم های مدیریت حقوق دیجیتالی (DRM) به معنای اختصاص دسترسی به محتویات دیجیتال هستند

10. We can worry about minor details like assigning blame later.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم در مورد جزئیات کوچک مثل این که بعدا سرزنش می شوند، نگران باشیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم در مورد جزئیات جزئی مانند تخصیص سرزنش بعد از نگرانی

11. The other is content assigning algorithm based on two - phase hashing.
[ترجمه ترگمان]بخش دیگر، اختصاص دادن الگوریتم بر مبنای تغییر دو فازی است
[ترجمه گوگل]الگوریتم محتوا بر اساس دو فاز هش کردن است

12. Part-of-speech tagging is the task of assigning symbols from a particular set to words in a natural language text.
[ترجمه ترگمان]برچسب زدن بخشی وظیفه اختصاص دادن نماد از یک مجموعه خاص به کلمات در یک متن زبان طبیعی است
[ترجمه گوگل]برچسب زدن بخشی از گفتار، وظیفه انتساب نمادها از یک مجموعه خاص به کلمات در یک متن طبیعی است

13. In assigning the port hydraulic structure, the most dangerous wave to act on breakwater is not all forward wave and it is more practical to consider the action of the diagonal wave.
[ترجمه ترگمان]در تعیین ساختار هیدرولیکی بندر، خطرناک ترین موج برای عمل روی موج شکن یک موج جلو نیست و عملی بیشتر برای در نظر گرفتن عملکرد موج مورب می باشد
[ترجمه گوگل]در تعیین ساختار هیدرولیکی بندر، موج خطرناکی که روی موج شکن عمل می کند، تمام موج های پیشرو نیست و عملی است که موجی از قطر را در نظر بگیریم

14. The act of assigning absolute addresses to a program.
[ترجمه ترگمان]عمل تخصیص آدرس های مطلق به یک برنامه
[ترجمه گوگل]عمل انتساب آدرس مطلق به یک برنامه

15. But assigning the vouchers randomly guarded against this risk.
[ترجمه ترگمان]اما به vouchers که بطور تصادفی در برابر این ریسک محافظت میشه، تعیین می کنیم
[ترجمه گوگل]اما اختصاص کوپن ها به طور تصادفی در مقابل این خطر محافظت می شود

پیشنهاد کاربران

گماردن - گماشتن - محول کردن - تخصیص دادن - واگذاری


کلمات دیگر: