کلمه جو
صفحه اصلی

insistence


معنی : اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت
معانی دیگر : اصرارورزی، لج کردن، دو پا را در یک کفش کردن، کشتیار شدن، هنجله (insistency هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت


( insistency ) اصرار، پافشاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: insistency (n.)
• : تعریف: the fact of insisting or quality of being insistent.

- At his insistence, she sat down and joined him for dinner.
[ترجمه ترگمان] با اصرار او نشست و برای شام به او ملحق شد
[ترجمه گوگل] با اصرار او، نشست و برای شام به او پیوست
- I'm always amazed at her insistence on absolute accuracy in her work.
[ترجمه ترگمان] من همیشه از پافشاری او بر صحت کامل کارش تعجب می کنم
[ترجمه گوگل] من همیشه از اصرار او بر روی دقت مطلق در کار او شگفت زده شده ام

• act of insisting; quality of being insistent, persistence, perseverance
someone's insistence on something is the fact that they keep saying firmly that it must be done.

مترادف و متضاد

demand


اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

پافشاری (اسم)
persistence, persistency, insistence, insistency

سماجت (اسم)
persistence, persistency, pertinacity, insistence

مقاومت (اسم)
resistance, persistence, opposition, insistence, resistor

Synonyms: perseverance, importunity, emphasis, persistence, urging


جملات نمونه

Our insistence paid off.

پافشاری ما به نتیجه رسید.


1. his insistence makes me tired
اصرار او مرا ناراحت می کند.

2. his insistence on going
اصرار او به رفتن

3. our insistence paid off
پافشاری ما به نتیجه رسید.

4. Her parents were united in their insistence that she go to college.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش اصرار داشتند که او به دانشگاه برود
[ترجمه گوگل]والدینش اصرار داشتند که به کالج برود

5. The union has dropped its earlier insistence that workers should receive bonus payments.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه اصرار قبلی خود مبنی بر اینکه کارگران باید پرداخت های پاداش دریافت کنند کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]این اتحادیه اصرار اولیه خود را که کارگران باید پرداخت پاداش دریافت کرده اند، کاهش داده است

6. She called him a chauvinist because of his insistence on calling all women 'girls'.
[ترجمه ترگمان]او را a می نامید، چون اصرار او بر این بود که همه زن ها را صدا بزند
[ترجمه گوگل]او به دلیل اصرار بر فراخواندن تمام دخترانش، او را شوونیست نامید

7. At her insistence, the matter was dropped.
[ترجمه ترگمان]با اصرار او موضوع منتفی شد
[ترجمه گوگل]با اصرار او، موضوع کاهش یافت

8. Insistence on better working conditions by the union has resulted in fewer employee absences.
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر شرایط کاری بهتر توسط این اتحادیه، منجر به غیبت های مکرر کارمندان شده است
[ترجمه گوگل]اصرار بر شرایط کاری بهتر توسط اتحادیه منجر به عدم حضور کارکنان کمتر شده است

9. No one was convinced by his insistence that he was not to blame.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس متقاعد نمی شد که او را سرزنش نکنند
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که هیچ کس او را سرزنش نکرد

10. At the insistence of his father, he bought himself a new suit.
[ترجمه ترگمان]با اصرار پدرش، یک کت و شلوار نو خرید
[ترجمه گوگل]با اصرار پدرش، خودش را یک کت و شلوار جدید خرید

11. The ballot was re-run on Mr Todd's insistence after accusations of malpractice.
[ترجمه ترگمان]رای گیری مجدد با اصرار آقای تاد بعد از اتهامات سو درمان آغاز شد
[ترجمه گوگل]پس از اتهامات بدرفتاری، رای گیری در مورد اصرار آقای تاد دوباره انجام شد

12. Because of international insistence on it, Resolution 242 is undoubtedly the entry ticket to an international peace conference.
[ترجمه ترگمان]قطعنامه ۲۴۲ به دلیل پافشاری بین المللی بر آن، بدون شک بلیط ورودی یک کنفرانس صلح بین المللی است
[ترجمه گوگل]با توجه به اصرار بین المللی بر آن، قطعنامه 242 بدون شک بلیط ورود به یک کنفرانس صلح بین المللی است

13. Anger at what has been perpetrated and an insistence on due process are the essential combination in dealing with war crimes.
[ترجمه ترگمان]خشم نسبت به آنچه انجام شده است و پافشاری بر روند دادرسی، ترکیب اساسی در مقابله با جنایات جنگی است
[ترجمه گوگل]خشونت در آنچه انجام شده است و اصرار بر روند قضائی، ترکیب اصلی در برخورد با جنایات جنگی است

14. The insistence that manmade women be accepted as women is the institutional expression of the mistaken conviction that women are defective males.
[ترجمه ترگمان]اصرار بر اینکه زنان دست انسان مورد پذیرش قرار می گیرند عبارت است از بیان نهادی محکومیت اشتباه که زنان در مردان معیوب هستند
[ترجمه گوگل]اصرار بر این که زنان به عنوان زنان شناخته می شود، نشان دهنده نهاد اعتقاد اشتباه است که زنان ناقض مردان هستند

15. But his insistence that she leave everything to him had only served to strengthen her determination to be independent.
[ترجمه ترگمان]اما اصرار او مبنی بر اینکه او همه چیز را به او واگذار کرده است، تنها برای تقویت عزم خود برای استقلال خدمت کرده بود
[ترجمه گوگل]اما اصرار او مبنی بر اینکه او همه چیز را برای او بگذراند، تنها به تقویت عزت وی برای مستقل بودن خدمت کرده است

his insistence on going

اصرار او به رفتن


پیشنهاد کاربران

مقتضیات

پایداری، پایمردی

مطالبه


کلمات دیگر: