کلمه جو
صفحه اصلی

weakened

انگلیسی به فارسی

تضعیف شد، ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن


انگلیسی به انگلیسی

• made weak; impaired

جملات نمونه

1. milk weakened by water
شیر که با آب رقیق شده است

2. a drink weakened by water
مشروبی که با آب رقیق شده است

3. the flood has weakened the foundation of the bridge
سیل پایه ی پل را سست کرده است.

4. the storm gradually weakened
توفان کم کم ضعیف شد.

5. hunger and fatigue had weakened them
گرسنگی و خستگی آنها را ضعیف کرده بود.

6. too much pleasure had weakened and jaded him
لذت زیاد او را ضعیف و دلزده کرده بود.

7. their breakaway left the party weakened
انشعاب آنان حزب را تضعیف کرد.

8. His grip weakened as he was tired.
[ترجمه ترگمان]همان طور که خسته بود سست می شد
[ترجمه گوگل]گرفتن او ضعیف شد به عنوان او خسته شد

9. A succession of military defeats weakened the aggressor.
[ترجمه ترگمان]یک سلسله شکست های نظامی متجاوز را تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]جانشینی از شکست های نظامی، متجاوز را تضعیف کرد

10. He is in a weakened condition.
[ترجمه ترگمان]او در شرایط ضعیفی قرار دارد
[ترجمه گوگل]او در شرایط ضعیف است

11. This had weakened his hold on power.
[ترجمه ترگمان]این قدرت مقاومت او را ضعیف کرده بود
[ترجمه گوگل]این موجب تضعیف قدرت او شد

12. The explosion had weakened the building's foundations.
[ترجمه ترگمان]این انفجار اساس ساختمان را تضعیف کرده بود
[ترجمه گوگل]این انفجار پایه های ساختمان را تضعیف کرده است

13. Germany's attack has been weakened by the loss of some key players through injury.
[ترجمه ترگمان]حمله آلمان با از دست دادن برخی از بازیکنان کلیدی از طریق آسیب تضعیف شده است
[ترجمه گوگل]حمله آلمان توسط از دست دادن برخی از بازیکنان کلیدی از طریق آسیب ضعیف شده است

14. Julia was weakened by her long illness.
[ترجمه ترگمان]جولیا براثر بیماری طولانی ضعیف شده بود
[ترجمه گوگل]جولیا توسط بیماری طولانی او تضعیف شد

15. Her weakened body cannot be easily vitalized.
[ترجمه ترگمان]بدن ضعیف شده او را نمی توان به آسانی گول زد
[ترجمه گوگل]بدن ضعیف خود را نمی توان به آسانی زنده کرد

پیشنهاد کاربران

سست کردن ، ضعیف کردن ، سست شدن ، ضعیف شدن

تقلیل یافته

ضعیف شده


کلمات دیگر: