1. a linen cupboard
ملافه دان (قفسه ی ملافه ها)
2. Every family has a skeleton in the cupboard.
[ترجمه ترگمان]هر خانواده یک اسکلت در قفسه دارد
[ترجمه گوگل]هر خانواده یک اسکلت در کمد دارد
3. There is a skeleton in the cupboard.
[ترجمه ترگمان]یک اسکلت در قفسه است
[ترجمه گوگل]اسکلت در کمد وجود دارد
4. There's a broom cupboard under the stairs.
[ترجمه ترگمان]زیر پله ها گنجه کوچکی هست
[ترجمه گوگل]در زیر پله یک کمد جارو وجود دارد
5. The plate is kept in a locked cupboard.
[ترجمه ترگمان]بشقاب در یک گنجه قفل شده نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]این صفحه در یک قفسه قفسه نگهداری می شود
6. A cupboard stands in the corner of the room.
[ترجمه ترگمان]در گوشه اتاق یک گنجه است
[ترجمه گوگل]کابینت در گوشه اتاق ایستاده است
7. The mice in the cupboard squeaked.
[ترجمه ترگمان]موش توی گنجه با صدای جیرجیر مانندش گفت:
[ترجمه گوگل]موش ها در کابینه جیغ کشیدند
8. I found these apples mouldering in the cupboard.
[ترجمه ترگمان]من این سیب ها رو تو کمد پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من این سیب ها را در کابینت یافتم
9. We hung our coats in a cupboard in the hall.
[ترجمه ترگمان]coats را در گنجه ای که در راهرو بود آویزان کردیم
[ترجمه گوگل]ما کتهای خود را در یک کمد در سالن آویزان کردیم
10. This glass belongs in the cupboard.
[ترجمه ترگمان]این شیشه متعلق به گنجه است
[ترجمه گوگل]این شیشه در کابین قرار دارد
11. Don't fling your shoes in the cupboard,put them in neatly.
[ترجمه ترگمان]کفش های تو را توی کابینت پرت نکن، آن ها را مرتب کن
[ترجمه گوگل]کفش های خود را در کمد نزنید، آنها را به صورت منظم قرار دهید
12. The mains switch is in the cupboard under the stairs.
[ترجمه ترگمان]switch که در قفسه است، زیر پله است
[ترجمه گوگل]سوئیچ اصلی در جعبه زیر پله ها است
13. he cupboard was full of rubbish.
[ترجمه ترگمان]انباری پر از زباله بود
[ترجمه گوگل]کابینتش پر از زباله بود
14. There's some sugar in the cupboard.
[ترجمه ترگمان]توی قفسه هم مقداری شکر هست
[ترجمه گوگل]قوری در کمد وجود دارد
15. Measure the depth of the cupboard/shelf.
[ترجمه ترگمان]عمق قفسه \/ قفسه را اندازه بگیرید
[ترجمه گوگل]عمق کمد / قفسه را اندازه گیری کنید