کلمه جو
صفحه اصلی

teddy


(زنانه) زیر پوش یک پارچه (زیر پیراهنی و تنکه ی یک تکه)

انگلیسی به فارسی

(زنانه) زیر پوش یک پارچه (زیر پیراهنی و تنکهی یک تکه)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: teddies
• : تعریف: a woman's short one-piece undergarment, consisting of panties with a chemise top.

• male first name (form of edward or theodore)
woman's undergarment
a teddy or a teddy bear is a children's soft toy that looks like a friendly bear.

جملات نمونه

1. Teddy turned to Mona with a look of mild confusion.
[ترجمه ترگمان]تدی با حالتی آمیخته به آرامش به طرف مونا برگشت
[ترجمه گوگل]تدی با نگاهی به سردرگمی ملایم به مونا تبدیل شد

2. We sell all shapes and sizes of teddy bear.
[ترجمه ترگمان]ما همه شکل ها و اندازه های خرس عروسکی را می فروشیم
[ترجمه گوگل]ما همه اشکال و اندازه خرس عروسکی را می فروشیم

3. The little boy cuddled the teddy bear close.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک عروسک خرسی را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو نزدیک خرس عروسکی را می پوشاند

4. "That's too bad," Teddy said without rancour.
[ترجمه ترگمان]تدی بدون کینه گفت: خیلی بد شد
[ترجمه گوگل]تدی گفت: 'خیلی بد است، بدون ترس و وحشت گفت

5. Teddy bears are lovable toys.
[ترجمه ترگمان]تدی خرس اسباب بازی دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]خرس های تدی اسباب بازی های دوست داشتنی هستند

6. Teddy is a great believer in finding happy medium.
[ترجمه ترگمان] تدی \"معتقد بود که به حد متوسط بودن اعتقاد داره\"
[ترجمه گوگل]تدی یک معتقد بزرگ در یافتن محیط شاد است

7. Emily hugged her teddy bear tightly to her chest.
[ترجمه ترگمان]امیلی خرس عروسکی را در آغوش گرفت و محکم به سینه اش چسباند
[ترجمه گوگل]امیلی محکم به سینه اش خمیازه می داد

8. The little boy went upstairs trailing his teddy bear behind him.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک به طبقه بالا رفت و خرس عروسکی را که پشت سرش بود دنبال کرد
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو بالا رد شد و خیمه تندش را پشت سرش گذاشت

9. He had a scruffy old teddy bear which went by the name of Augustus.
[ترجمه ترگمان]او یک خرس عروسکی قدیمی scruffy داشت که به نام آوگوستوس ساخته شد
[ترجمه گوگل]او خرس عروسکی قدیمی داشت که به نام آگوستوس رفت

10. Original teddy bears have become real collectors' items.
[ترجمه ترگمان]خرس عروسکی اصلی به مجموعه داران اصلی تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]خرس عروسکی اصلی تبدیل شده است آیتم های کلکسیون واقعی

11. Teddy bears are a perennial favorite with children.
[ترجمه ترگمان]تدی خرس های ماده ای است که کودکان را مورد علاقه آن ها قرار می دهد
[ترجمه گوگل]خرس های تدی مورد علاقه چند ساله با کودکان هستند

12. Teddy ran thick fingers through his unruly thatch of hair.
[ترجمه ترگمان]تدی با انگشت های کلفت و سرکش موهای آشفته خود را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]تدی انگشت های ضخیم را از طریق سینه موهایش بیرون کشید

13. Polly was playing with her teddy bear.
[ترجمه ترگمان]پولی \"داشت با\" خرس تدی \"بازی می کرد\"
[ترجمه گوگل]پولی با خرس عروسکی اش بازی کرد

14. The teddy bear was his favourite plaything.
[ترجمه ترگمان]خرس عروسکی بازیچه مورد علاقه او بود
[ترجمه گوگل]خرس عروسکی بازی های مورد علاقه او بود

15. They searched for the money-filled teddy bear and were told it had been tossed on to a rubbish dump.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال خرس عروسکی پر از پول می گشتند و به آن ها گفته می شد که آن را به یک سطل آشغال پرت کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها برای خرس عروسکی پول پر شده را جستجو کردند و گفته شد که به یک تخلیه زباله منتقل شده اند

پیشنهاد کاربران

خرس

خرس عروسکی

خرس کوچولو


کلمات دیگر: