کلمه جو
صفحه اصلی

wonderment


معنی : شگفت، حیرت، تعجب، چیز شگفت انگیز
معانی دیگر : شگفتی، (هر چیز) شگفت انگیز

انگلیسی به فارسی

شگفت، حیرت، چیز شگفت انگیز، تعجب


شگفتی، حیرت، چیز شگفت انگیز، تعجب، شگفت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an expression or feeling of wonder; amazement or awe.
مشابه: amazement, awe, surprise, wonder

(2) تعریف: a cause of wonder.
مشابه: wonder

• astonishment, amazement; something causing amazement
wonderment is a feeling of amazement and admiration; a literary word.

مترادف و متضاد

شگفت (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

تعجب (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment, marvel, amaze

چیز شگفت انگیز (اسم)
wonderment

astonishment


Synonyms: amazement, astoundment, awe, bewilderment, curiosity, fascination, marvel, shock, stunner, surprise, wonder


جملات نمونه

1. The finale had 50,000 adults standing in open-mouthed wonderment.
[ترجمه ترگمان]این قسمت آخر، ۵۰ هزار نفر بالغ با تعجب دهانش را باز کرده بودند
[ترجمه گوگل]فینال 50،000 بالغ در حال شگفتی باز بود

2. She looked at her daughter in wonderment.
[ترجمه ترگمان]با حیرت به دخترش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او در شگفتی دخترش را نگاه کرد

3. His big blue eyes opened wide in wonderment.
[ترجمه ترگمان]چشمان درشت آبی رنگش با حیرت باز شد
[ترجمه گوگل]چشمهای بزرگ آبی او در شگفتی گسترده بود

4. She gasped in wonderment at her good luck.
[ترجمه ترگمان]مات یلدا با حیرت به او گفت: موفق باشی
[ترجمه گوگل]او در موفقیت شگفت انگیز خود را گاز گرفت

5. He listened with quiet wonderment as his grandfather told him of his life in the circus.
[ترجمه ترگمان]همچنان که پدربزرگش در سیرک به او گفته بود، با تعجب گوش می داد
[ترجمه گوگل]او با شگفتی آرام به عنوان پدربزرگش به زندگی او در سیرک گفت

6. Tony shook his head in wonderment.
[ترجمه ترگمان]تونی با حیرت سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]تونی سرش را شگفت زده کرد

7. The summit anchor added to the wonderment: a sling around a statue of the Virgin, complete with a bouquet!
[ترجمه ترگمان]او با حیرت اضافه کرد: یک گردن بند دور یک مجسمه مریم عذرا، که با یک دسته گل کامل شده!
[ترجمه گوگل]لنگرگاه صعود به شگفتی یک رشته در اطراف مجسمه ویرجین، با یک دسته گل تکمیل شده!

8. We gazed in wonderment at the fantastic shape of the small island of Tindholmur as we passed.
[ترجمه ترگمان]با حیرت به شکل خارق العاده جزیره کوچکی که در آن عبور کردیم خیره شدیم
[ترجمه گوگل]ما در حال شگفت زده شدن در شکل فوق العاده جزیره کوچک Tindholmur که ما گذشت

9. It has always inspired awe and wonderment.
[ترجمه ترگمان]همیشه مایه حیرت و حیرت بوده است
[ترجمه گوگل]این همیشه الهام بخش از هیبت و شگفتی است

10. Let us not, however, stand abashed in wonderment at what the estate agents achieved.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بگذارید تعجب کنیم که عوامل املاک چگونه به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]با این حال، ما نباید در شگفتی در آنچه که عوامل املاک بدست آورده اند، خسته شده باشند

11. We were bug-eyed in wonderment.
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به او خیره شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما حیرت زده شدیم

12. Were you gripped in wonderment at the April Foolery abroad on the airwaves last week?
[ترجمه ترگمان]آیا شما در حالی که هفته پیش امواج رادیویی در خارج از کشور را در خارج از کشور مشاهده می کنید، متعجب بودید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در شگفتی در ماه آوریل بی نظمی در خارج از کشور در امواج رادیویی در هفته گذشته گرفتار شد؟

13. And as for admiration in the sense of wonderment, the behavior we admire is the behavior we can not yet explain.
[ترجمه ترگمان]و در مورد تحسین، رفتاری که ما تحسین می کنیم، رفتاری است که هنوز نمی توانیم توضیح دهیم
[ترجمه گوگل]و به عنوان تحسین به معنای شگفتی، رفتار ما تحسین رفتار است که هنوز نمی توانیم توضیح دهیم

14. Her face expressed only one emotion well: wonderment.
[ترجمه ترگمان]چهره اش فقط یک احساس خوب را نشان می داد: حیرت
[ترجمه گوگل]چهره اش تنها یک احساس شگفتی احساسات را بیان کرد

پیشنهاد کاربران

کنجکاوی


کلمات دیگر: