1. Hebrew and Arabic are Semitic languages.
[ترجمه ترگمان]عبری و عربی زبان های سامی هستند
[ترجمه گوگل]عبری و عربی زبان های سامی هستند
2. Meleager was very conscious of his Semitic origins.
[ترجمه ترگمان]از اصل نژاد سامی به خوبی آگاه بود
[ترجمه گوگل]Meleager در مورد ریشه های سامی خود بسیار آگاه بود
3. In he north they had merged with the Semitic colonists from Arabia to produce the civilization of Aksum.
[ترجمه ترگمان]در شمال، آن ها با the سامی از عربستان ادغام شده تا تمدن of را تولید کنند
[ترجمه گوگل]در شمال او با اکوسیستم های سامی از عربستان برای تولید تمدن آکسوم ادغام شد
4. I tan easily, being of Semitic stock.
[ترجمه ترگمان]به آسانی برنزه شدم، از سهام سامی بودم
[ترجمه گوگل]من به راحتی می سوزم، وجود سامی است
5. The professor made the description of the Semitic languages her specialty.
[ترجمه ترگمان]استاد توضیح داد که زبان نژاد سامی تخصص او است
[ترجمه گوگل]استاد توصیفی از زبان های سامی را به عنوان تخصصش توصیف کرد
6. No Semitic people had founded an empire now for more than a thousand years.
[ترجمه ترگمان]اکنون مردم سامی برای بیش از هزار سال یک امپراطوری تاسیس کرده بودند
[ترجمه گوگل]هیچ یک از مردم سامی امپراطوری را برای بیش از یک هزار ساله تاسیس نکردند
7. The professor made description of the Semitic languages her specialty.
[ترجمه ترگمان]استاد توضیح داد که زبان نژاد سامی تخصص او است
[ترجمه گوگل]پروفسور توصیفی از زبان های سامی را به او اختصاص داد
8. The black, Semitic eyes gazed at Yasha with a sort of knowing mockery.
[ترجمه ترگمان]چشمان سیاه سامی با نوعی استهزا آمیز به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان سیاه و سفید سامی در نگاه یاسا با نوعی آزار و اذیت شناخته شد
9. The administration was centralised and the Semitic language Akkadian (named after Sargon's capital) was introduced as the official language in preference to Sumerian.
[ترجمه ترگمان]دولت مرکزی بود و زبان سامی Akkadian (نام بعد از پایتخت Sargon)به عنوان زبان رسمی در اولویت با سومری معرفی شد
[ترجمه گوگل]دولت متمرکز بود و زبان اکرمی زبان سامی (به نام پایتخت سرنگون) به عنوان زبان رسمی به عنوان اولویت سومر معرفی شد
10. This religiously inspired ideology is deeply anti - Semitic, dehumanizes Jews, and demands Israel's destruction.
[ترجمه ترگمان]این ایدئولوژی از لحاظ مذهبی به شدت ضد یهودی، یهودی و یهودی است و خواستار نابودی اسرائیل است
[ترجمه گوگل]این ایدئولوژی الهام گرفته از مذهب عمیقا ضد یهودی است، یهودیان را غیرمنتظره می کند و از تخریب اسرائیل خواسته است
11. Afro-Asiatic languages Arabic are Semitic languages, the main passage in the Middle East and North Africa region.
[ترجمه ترگمان]زبان های آفریقایی - آسیایی، زبان های سامی، معبر اصلی در خاورمیانه و منطقه شمال آفریقا هستند
[ترجمه گوگل]زبانهای آفریقایی آسیایی زبان عربی زبانهای سامی هستند، عبور اصلی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا
12. He was a patriarchal Semitic nomad.
[ترجمه ترگمان]او یک خانه بدوش سامی بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد عادی خواهر سامی بود
13. The people were probably governed by the customary Semitic law of the desert.
[ترجمه ترگمان]شاید مردم بر طبق قانون معمول مسلمانان صحرا در آن حکومت می کردند
[ترجمه گوگل]احتمالا مردم توسط قانون سنتی عادی صحرا اداره می شوند
14. The Semitic family were then in advance of the Aryan, and in theof the human race.
[ترجمه ترگمان]سپس خاندان سامی قبل از آریایی، و در theof نژاد بشر قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]خانواده سامی پس از آریایی، و در نژاد بشر بودند