کلمه جو
صفحه اصلی

woodcutter


معنی : منبت کار، هیزم شکن، باسمه کار چوب
معانی دیگر : چوب بر، درخت انداز، الواربر، هیزم شکن، باصمه کارچوب، چوب تراش، منبت کار

انگلیسی به فارسی

هیزم شکن، باسمه کار چوب، منبت کار


چوب بر، هیزم شکن، باسمه کار چوب، منبت کار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: woodcutting (n.)
• : تعریف: one who cuts down trees and chops wood, as for firewood.

• one who cuts wood; woodcarver

مترادف و متضاد

منبت کار (اسم)
woodcarver, woodcutter

هیزم شکن (اسم)
woodcutter, woodchopper

باسمه کار چوب (اسم)
woodcutter

جملات نمونه

1. Then the woodcutter let his axe fly— Thwack! Everyone heard it.
[ترجمه ترگمان]سپس چوب بر سرش را تکان داد و گفت: thwack! همه این را شنیدند
[ترجمه گوگل]سپس چوبدانه ها را به سمت چنگال خود می کشید! همه آن را شنیدند

2. The woodcutter had a little house on the fringes of the forest.
[ترجمه ترگمان]چوب بر در حاشیه جنگل یک خانه کوچک داشت
[ترجمه گوگل]چوب تراشه یک خانه کوچک در حاشیه جنگل داشت

3. You can replace the hunter with a woodcutter to reduce the atmosphere for violence.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید شکارچی را با چوب بر جایگزین کنید تا جو خشونت را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک شکارچی را با یک چوبدانه جایگزین کنید تا فضای خشونت را کاهش دهد

4. The astonished cashier told McGregor, an unemployed woodcutter, to come back later - then called the police.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار متعجب به مک گری گور، یک چوب بر بی کار، گفته بود که بعدا برگردد - سپس به پلیس زنگ زد
[ترجمه گوگل]صندوقدار شگفت انگیز به مک گرگور، یک خردهفروش بیکار گفت که بعدا به عقب برگردد و سپس به پلیس گفته شود

5. Once upon a time, there lived a poor woodcutter and his family.
[ترجمه ترگمان]روزی روزگاری، یک چوب بر و خانواده او زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]یک بار یک جنگل فقیر و خانواده اش زندگی می کرد

6. The second tree smiled when the woodcutter took her to a shipyard sailingday.
[ترجمه ترگمان]درخت دوم زمانی لبخند زد که چوب بر او را به یک کارخانه کشتی سازی برد
[ترجمه گوگل]درخت دوم وقتی لبخند زد، چوبدستگاه او را به یک روز قایقرانی کشتیرانی برد

7. The woodcutter, on the other hand, was very sad.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، چوب بر بسیار غمگین بود
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، چوب تراکتور بسیار غمگین بود

8. On his way, he met an old blind woodcutter sitting on a tree stump.
[ترجمه ترگمان]در راه، یک چوب بر درختی دیده بود که روی تنه درختی نشسته بود
[ترجمه گوگل]در راه او، یک چوب کوره قدیمی کور را دید که بر روی یک چوب درخت نشسته بود

9. A LION demanded the daughter of a woodcutter in marriage.
[ترجمه ترگمان]A از دختر یک چوب بر تقاضای ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]LION خواستار ازدواج دختر یک تراشه چوبی بود

10. The woodcutter doesn't want to do it. He loves his children.
[ترجمه ترگمان]چوب بر نمی خواهد این کار را بکند او بچه هایش را دوست دارد
[ترجمه گوگل]چوب تراکتور نمی خواهد این کار را انجام دهد او فرزندانش را دوست دارد

11. The woodcutter laid his axe to the tree.
[ترجمه ترگمان]چوب بر تبرش را به سوی درخت دراز کرد
[ترجمه گوگل]چوب تراکتور تبر خود را به درخت گذاشت

12. The third tree was confused when the woodcutter cut her into strong beams and left her in a lumberyard.
[ترجمه ترگمان]درخت سوم زمانی گیج شد که چوب بر او را به درون تیره ای محکم برید و او را در یک lumberyard رها کرد
[ترجمه گوگل]درخت سوم هنگامی که چوبدستی او را به تیرهای قوی بریده بود، گیج شد و او را در یک چوبگاه کشتند

13. The third tree was confused when the woodcutter cut her into strong beams and left her in a lumberyard. "What happened?"
[ترجمه ترگمان]درخت سوم زمانی گیج شد که چوب بر او را به درون تیره ای محکم برید و او را در یک lumberyard رها کرد چه اتفاقی افتاد؟ \"
[ترجمه گوگل]درخت سوم هنگامی که چوبدستی او را به تیرهای قوی بریده بود، گیج شد و او را در یک چوبگاه کشتند 'چی شد؟'

14. Peter became a judge but John remained a woodcutter.
[ترجمه ترگمان]پیتر قاضی شد، ولی جان یک چوب بر باقی ماند
[ترجمه گوگل]پیتر قاضی شد اما جان جان باخت

پیشنهاد کاربران

هیزم شکن - چوب بُر - درخت انداز


کلمات دیگر: