کلمه جو
صفحه اصلی

witness box


معنی : دادگاه، جایگاه شهود، گواهجای
معانی دیگر : دادگاه، جایگاه شهود، گواه جای

انگلیسی به فارسی

(دادگاه)، جایگاه شهود، گواه جای


شاهد جعبه، جایگاه شهود، گواهجای، دادگاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) the place in a court of law from which a witness testifies; witness stand.

• stand in which a witness testifies in court
in a court of law, the witness box or witness stand is the place where people stand or sit when they give evidence.

مترادف و متضاد

دادگاه (اسم)
bar, court, forum, courtroom, courthouse, witness box

جایگاه شهود (اسم)
witness box

گواهجای (اسم)
witness box

جملات نمونه

1. The witness box was encased in fences.
[ترجمه ترگمان] اون جعبه شاهد هم تو حصارها پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]جعبه شاهد در حصارها قرار داشت

2. His girlfriend had gone into the witness box and taken the oath.
[ترجمه ترگمان]دوست دخترش به جایگاه شهود رفته و سوگند خورده بود
[ترجمه گوگل]دوست دخترش به جعبه شاهد رفت و سوگند یاد کرد

3. She thumped her hand on the witness box.
[ترجمه ترگمان]با مشت به جعبه شاهد ضربه زد
[ترجمه گوگل]او دستش را روی جعبه شاهد گذاشت

4. However, his appearance in the witness box in support of Gary Blissett in the John Uzzell case was plain barmy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ظاهر او در جعبه شهادت در حمایت گری Blissett در پرونده جان Uzzell barmy بود
[ترجمه گوگل]با این حال، ظاهر او در جعبه شاهد در حمایت از گری Blissett در پرونده ی جان یوزلل بمبی ساده بود

5. As it was, when she left the witness box she also left everyone in court in considerable doubt.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه جعبه شاهد را ترک کرد همه را با شک و تردید تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]همانطور که بود، هنگامی که او جعبه شاهد را ترک کرد، او نیز همه را در دادگاه با شک و تردید ترک کرد

6. Hodgson was in the witness box yesterday for the first time in the trial - now in its fifth week.
[ترجمه ترگمان]هاجسون دیروز برای اولین بار در دادگاه، اکنون در پنجمین هفته خود، در جایگاه شهود بود
[ترجمه گوگل]هودسون دیروز برای اولین بار در دادگاه در جعبه شاهد بود - در حال حاضر در هفته پنجم

7. As the Inspector stepped out of the witness box I felt confident enough to look him straight in the eye.
[ترجمه ترگمان]همان طور که بازرس از جعبه شاهد بیرون آمد، مطمئن بودم که به اندازه کافی مطمئن هستم که مستقیما به چشم او نگاه کنم
[ترجمه گوگل]همانطور که بازرس از جعبه شاهد خارج شد، به اندازه کافی مطمئن به نظر می رسید که او را به سمت راست نگاه کند

8. The witness was put in the witness box by the counsel.
[ترجمه ترگمان]شاهد در جایگاه شهود قرار گرفت
[ترجمه گوگل]شاهد توسط شاهد در جعبه شاهد قرار گرفت

9. A crying cicada was helped into the witness box next to the judge.
[ترجمه ترگمان]جیرجیرک گریان به جایگاه شهود در کنار قاضی کمک کرد
[ترجمه گوگل]سیکاد گریه در جعبه شاهد کنار قاضی کمک شد

10. The District Attorney walked over witness box where Camillo Stela had been sworn in.
[ترجمه ترگمان]دادستان در جایگاه شهود قرار گرفت که Camillo در آن سوگند یاد کرده بود
[ترجمه گوگل]وکلای منطقه به سمت جعبه شاهد رفتند که کامیلو استلا در آن سوگند یاد کرد

11. The witness is recalled to the witness box.
[ترجمه ترگمان]شاهد به جایگاه شهود فراخوانده شد
[ترجمه گوگل]شاهد به جعبه شاهد فراخوانده می شود

12. The witness box was encased in strong glass.
[ترجمه ترگمان]جعبه شاهد در شیشه قوی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]جعبه شاهد در شیشه ای قوی قرار گرفت

13. He was rather severely handled in the witness box.
[ترجمه ترگمان]او در جایگاه شهود او را به سختی اداره می کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت در جعبه شاهد به کار گرفته شد

14. Libel plaintiffs are virtually obliged to go into the witness box.
[ترجمه ترگمان]در واقع در واقع باید در جایگاه شهود شرکت کنید
[ترجمه گوگل]شاکیان Libel عملا مجبور به رفتن به جعبه شاهد هستند

پیشنهاد کاربران

جایگاه شاهد در دادگاه


کلمات دیگر: