کلمه جو
صفحه اصلی

wretch


معنی : خیره چشم، بدبخت، بیوجدان
معانی دیگر : (آدم)، فلک زدن، بیچاره، مفلوک، زبون، رذل، قابل تحقیر، پست، دون، خوار

انگلیسی به فارسی

بدبخت، بیچاره، بیوجدان، پست، خوار


وحشی، بدبخت، بیوجدان، خیره چشم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who is desperately poor, unhappy, or unfortunate.
مترادف: unfortunate
مشابه: beggar, bum, castoff, pariah, pauper, ragamuffin, sad sack, tatterdemalion, waif

- I feel sorry for that miserable wretch.
[ترجمه ترگمان] دلم به حال این بدبخت بیچاره می سوزد
[ترجمه گوگل] برای این ننگ بدبختم متاسفم

(2) تعریف: one who is base or contemptible.
مترادف: blackguard, cur, knave, rascal, rogue, scoundrel, swine
مشابه: bastard, beast, bounder, good-for-nothing, louse, ne'er-do-well, rat, scalawag, scapegrace, scullion, SOB, villain, wastrel, worm

- I'll get even with that conniving wretch!
[ترجمه ترگمان] من حتی با اون پست فطرت متقلب هم حرف می زنم
[ترجمه گوگل] من حتی با آن غریبه همجنسگرا هم خواهم شد!

• unhappy person, miserable person, poor person; despicable or contemptible person, one who is scorned; mean or base person
a wretch is someone who is wicked or unfortunate; a literary word.

مترادف و متضاد

خیره چشم (اسم)
bold-face, impertinent, wretch

بدبخت (اسم)
wretch

بی وجدان (اسم)
wretch

جملات نمونه

1. He was a lonely, miserable wretch.
[ترجمه ترگمان]او یک آدم بدبخت و بدبخت بود
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر تنها و ناخوشایند بود

2. Before the poor wretch had time to speak, he was shot.
[ترجمه ترگمان]پیش از آنکه بی نوا فرصت سخن گفتن داشته باشد، تیر خورده بود
[ترجمه گوگل]پیش از آنکه فقیر فقیر به صحبت بپردازد، او شلیک شد

3. Stop pulling my hair, you wretch!
[ترجمه ترگمان]! موهای منو نکش مرتیکه بدبخت
[ترجمه گوگل]متوقف کردن موهای من، شما غم انگیز!

4. You wretch! You promised you'd give me a lift.
[ترجمه ترگمان]! ای بدبخت تو قول دادی که منو بلند کنی
[ترجمه گوگل]شما خرچنگ! شما وعده داده اید که به من آسانسور بدهید

5. He's a scurvy wretch.
[ترجمه ترگمان]او یک بی نوا پست فطرت است
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر پوشیده است

6. Oh, what have you done, you wretch!
[ترجمه ترگمان]آه، تو چه کار کرده ای، ای بدبخت!
[ترجمه گوگل]آه، چه کار داری انجام دادی

7. You wretch! You've taken the book I wanted.
[ترجمه ترگمان]! ای بدبخت کتابی که می خواستم رو برداشتی
[ترجمه گوگل]شما خرچنگ! شما کتابی را که می خواستم گرفته ام

8. That miserable little wretch would lie to anyone.
[ترجمه ترگمان]آن بدبخت بی نوا به کسی دروغ می گفت
[ترجمه گوگل]این وحشتناک وحشتناک به هر کسی دروغ می گوید

9. What would happen to this poor wretch when we let her go?
[ترجمه ترگمان]چه بلایی سر این بدبخت بیچاره میاد وقتی گذاشتیم بره؟
[ترجمه گوگل]وقتی به او اجازه دادیم چه اتفاقی می افتد؟

10. He was my husband, and I, wretch that I am, could not keep faith with him.
[ترجمه ترگمان]او شوهرم بود و من بدبخت بودم و نمی توانستم به او ایمان داشته باشم
[ترجمه گوگل]او شوهرم بود و من، متاسفم که من هستم، نمیتوانست با او ایمان داشته باشد

11. A love letter probably, poor little wretch.
[ترجمه ترگمان]شاید یک نامه عاشقانه، طفلک بیچاره
[ترجمه گوگل]نامه ای مملو از احتمالا فقیر و ناخوشایند

12. No, but the other poor wretch did, and the ferryman remembers when.
[ترجمه ترگمان]نه، اما آن بدبخت بیچاره این کار را کرد و کرجی بانه یادش می آید که چه وقت
[ترجمه گوگل]نه، اما دیگر فقیر فقیر، و ferryman به یاد زمانی که

13. Items like wretch and grenadier are now variable.
[ترجمه ترگمان]مواردی مانند پست و نارنجک انداز اکنون متغیر هستند
[ترجمه گوگل]اشیاء مانند خرچنگ و نارنجی در حال حاضر متغیر هستند

14. One wretch wishes his head returned, another even claims his internal organs.
[ترجمه ترگمان]یک آدم پست سرش را برگرداند و حتی یکی دیگر از اعضای داخلی بدنش را هم مطالبه کرد
[ترجمه گوگل]یکی از ترسناکان می خواهد سرش را برگرداند و دیگری حتی ادعاهای داخلی خود را نیز می گوید

15. Unhappy wretch that I am, I left my native fireside and alienated my home to seek strange truths in undiscovered lands.
[ترجمه ترگمان]این بدبخت بدبخت که از کنار بخاری خود بیرون آمدم و خانه خود را از خانه دور کردم تا حقایقی عجیب را در سرزمین های ناشناخته دنبال کنم
[ترجمه گوگل]ناراحت کننده ی غم انگیز که من هستم، آتشگاه بومی من را ترک کرده ام و خانه ام را برای بیگانه کردن حقایق عجیب و غریب در سرزمین های ناشناخته ترک کرده ام

پیشنهاد کاربران

تیره بخت، سیه روز


کلمات دیگر: