کلمه جو
صفحه اصلی

wont


معنی : عادت، رسم، معتاد به، خو گرفته، خو دادن، معتاد شدن
معانی دیگر : خوی، اموخته، خو گرفتن یا خو دادن

انگلیسی به فارسی

اموخته، معتاد به، خو گرفته، عادت، رسم، خو گرفتن یا خو دادن


خوبه، معتاد به، عادت، رسم، معتاد شدن، خو دادن، خو گرفته


انگلیسی به انگلیسی

ادغام ( contraction )
• : تعریف: contracted form of "will not".
صفت ( adjective )
• : تعریف: in the habit of; accustomed to.

- He is wont to lie.
[ترجمه ترگمان] دروغ نمی گوید
[ترجمه گوگل] او معتاد به دروغ است
اسم ( noun )
مشتقات: wonted (adj.)
• : تعریف: habit or practice.
مشابه: habit, practice

- She is late, as is her wont.
[ترجمه ترگمان] او دیر کرده است، درست مثل این که این کار را نخواهد کرد
[ترجمه گوگل] او دیر است، همانطور که او معتقد است

• custom, habit; usual practice
be used to, accustomed to; become used to; become accustomed to (archaic)
accustomed to, customary to, tends to
won't is the usual spoken form of `will not'.
if someone is wont to do something, they do it regularly as a habit; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

عادت (اسم)
attainment, addiction, wont, acquirement, habit, practice, custom, tradition, use, consuetude, rule, rut, habitude, praxis, folkways

رسم (اسم)
order, way, wont, custom, tradition, mode, rule, picture, method, ceremony, drawing

معتاد به (اسم)
wont

خو گرفته (صفت)
tame, wont, accustomed, addicted

خو دادن (فعل)
addict, habituate, acclimatize, cultivate a habit, familiarize, wont

معتاد شدن (فعل)
wont, be accustomed

in the habit of


Synonyms: accustomed, given, inclined, used, used to


جملات نمونه

1. don't fret, we wont be late!
جوش نزن،دیر نخواهیم رسید!

2. he went to bed early as was his wont
برحسب عادت زود به بستر رفت.

3. Old use and wont legs about the fire.
[ترجمه ترگمان]از آن استفاده می کنم و به آتش نزدیک می شوم
[ترجمه گوگل]استفاده قدیمی و پاهای غیر معمول در مورد آتش سوزی

4. She arrived an hour late, as is her wont.
[ترجمه ترگمان]یک ساعت دیر رسید، درست مثل این که این کار را نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او یک ساعت دیر رسید، همانطور که او معتقد است

5. He was wont to say that children are lazy.
[ترجمه ترگمان]او نمی خواهد بگوید که بچه ها تنبل هستند
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که بچه ها تنبل هستند

6. He was wont to give lengthy speeches.
[ترجمه ترگمان]حرف مفصلی به او نمی زد
[ترجمه گوگل]او خواسته بود سخنان طولانی را بگوید

7. You're sure you wont stay for tea?
[ترجمه ترگمان]مطمئنی که برای چای نخواهی ماند؟
[ترجمه گوگل]شما مطمئن هستی که چی چی میدی؟

8. The previous city council was wont to overspend.
[ترجمه ترگمان]شورای شهر قبلی به overspend نرفت
[ترجمه گوگل]شورای شهر پیش از این بیش از حد مجاز بود

9. I wont to listen to the music at night.
[ترجمه ترگمان]من شب ها به موسیقی گوش نخواهم داد
[ترجمه گوگل]من دوست دارم در شب به موسیقی گوش کنم

10. He was wont to fall asleep after supper.
[ترجمه ترگمان]بعد از شام به خواب فرو نمی رفت
[ترجمه گوگل]او عادت داشت پس از شام خوابش ببرد

11. He spoke for too long, as is his wont.
[ترجمه ترگمان]او برای مدت زیادی حرف می زد، مثل این که این کار را نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او بیش از حد بلند صحبت کرده است، همانطور که او تصور می کند

12. As was his wont, Churchill drank scotch with water, but no ice.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که چرچیل با آب اسکاچ می نوشید، اما یخ نداشت
[ترجمه گوگل]چرچیل، همانطور که تصور می کرد، اسکاچ را با آب نوشید، اما یخ نبود

13. Rosebery left the Tabernacle, reflecting as was his wont, and thinking of this vast power wielded by one man.
[ترجمه ترگمان]Rosebery، Tabernacle را رها کرد، چون فکر می کرد که این قدرت عظیم که یک نفر از آن استفاده می کند، از آن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]رزبری مخفیگاه را ترک کرد، همانطور که تصور می شد، و فکر کردن به این قدرت گسترده که یک مرد داشت

14. Ickes is wont to yawn in mid-conversation.
[ترجمه ترگمان]Ickes عادت به خمیازه کشیدن در وسط گفتگو نیست
[ترجمه گوگل]ایکس معتاد است در اواسط مکالمه فریاد زد

He went to bed early as was his wont.

برحسب عادت زود به بستر رفت.


پیشنهاد کاربران

عادت ، رسم

عادت . رسم. نخواسته. نمیخواهد


کلمات دیگر: