کلمه جو
صفحه اصلی

wronged


معنی : دچار خطا و انحطاط
معانی دیگر : متضرر، مظلوم

انگلیسی به فارسی

متضرر، دچار خطا و انحطاط، مظلوم


اشتباه، دچار خطا و انحطاط


مترادف و متضاد

دچار خطا و انحطاط (صفت)
wronged

جملات نمونه

1. he wronged her and then left her
آن زن را خراب کرد و سپس او را ترک کرد.

2. he wronged his parents
نسبت به والدین خود خوب رفتار نکرد.

3. he was wronged by false charges
با تهمت های دروغین در حق او بی انصافی کردند.

پیشنهاد کاربران

مورد بی انصافی واقع شده

She enjoys playing the wronged wife

کار اشتباهی در حق کسی کردن

در حق کسی ظلم کردن


کلمات دیگر: