کلمه جو
صفحه اصلی

timidity


معنی : بزدلی، جبن، ترسویی، کمرویی، حجب
معانی دیگر : timidness حجب

انگلیسی به فارسی

( timidness ) حجب، کمرویی، ترسویی، بزدلی، جبن


ترسو بودن، کمرویی، حجب، بزدلی، ترسویی، جبن


انگلیسی به انگلیسی

• shyness

مترادف و متضاد

بزدلی (اسم)
cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

جبن (اسم)
dismay, cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

ترسویی (اسم)
cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

کمرویی (اسم)
timidity, timidness, diffidence

حجب (اسم)
modesty, pudency, timidity, timidness

جملات نمونه

1. he spoke with some dregs of timidity still in his soul
در حالی که هنوز هم اثرات ترس در روحش باقی بود سخن می گفت.

2. Youth means a temperamental predominance of courage over timidity.
[ترجمه ترگمان]جوانی به معنی برتری مزاجی شجاعت بر کمرویی است
[ترجمه گوگل]جوانان به معنای غلبه بر روحیه شجاعت بیش از بذر است

3. He twitted his friend with his timidity.
[ترجمه ترگمان]آقای نای تلی با حجب و حیای زیاد دوست خود را باز کرد
[ترجمه گوگل]او دوستش را با ترس وحشت زد

4. He was soon disillusioned by the government's timidity on social reform.
[ترجمه ترگمان]او به زودی تحت تاثیر ترس دولت از اصلاحات اجتماعی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او به زودی از ترس و وحشت دولت در اصلاحات اجتماعی ناامید شد

5. Again, such timidity is misplaced.
[ترجمه ترگمان]باز هم این حجب و حیای گم شده است
[ترجمه گوگل]باز هم چنین شجاعت نادرست است

6. There is an enormous timidity about trusting the impulse.
[ترجمه ترگمان]به خاطر اعتماد به انگیزه، حجب و حیای زیاد وجود دارد
[ترجمه گوگل]در مورد اعتماد به انگیزه، کاریکات بزرگی وجود دارد

7. Timidity is a tarantula upon the academy.
[ترجمه ترگمان]Timidity یک رطیل در آکادمی است
[ترجمه گوگل]آزار و شکنندگی یک آدم ربایی است

8. Zeal for a cause dissolved his timidity and loosened his tongue.
[ترجمه ترگمان]شور و شور و هیجان، حجب و حیای او را حل می کرد و زبانش را شل می کرد
[ترجمه گوگل]زنا برای یک علت، ترس و وحشت او را حل کرد و زبان او را از بین برد

9. She doesn't ridicule my timidity.
[ترجمه ترگمان]او حجب و حیای من را مسخره نمی کند
[ترجمه گوگل]او خجالتی من را مسخره نمی کند

10. Wycliffe rang with timidity; even so the silence he had scarcely noticed until now was brutally shattered.
[ترجمه ترگمان]Wycliffe با حجب و کمرویی زنگ زد؛ حتی در این سکوت، تا آن لحظه به طرز وحشیانه خرد شده بود
[ترجمه گوگل]ویکلیف با بی حوصله زنگ زد؛ حتی سکوت او تا به حال به سختی متوجه شده بود به طرز وحشیانه ای شکست خورده است

11. Undeterred by the understandable timidity of his acquaintances, Goma hit upon a masterstroke of irony.
[ترجمه ترگمان]در عین حال با حجب و حیای قابل درک آشنایان خویش، با طنز و شوخ طبعی به آن برخورد می کرد
[ترجمه گوگل]گوما با ترس و وحشت فکری آشنایان خود را نگران کرده است

12. Wang shows an almost childlike timidity in talking with strangers.
[ترجمه ترگمان]وانگ یک ترس تقریبا کودکانه را در صحبت با غریبه ها نشان می دهد
[ترجمه گوگل]وانگ در سخن گفتن با غریبه ها، ترسو تقریبا کودکانه را نشان می دهد

13. He shows an almost childlike timidity in talking with strangers.
[ترجمه ترگمان]او با غریبه ها حرف می زد و با غریبه ها حرف می زد
[ترجمه گوگل]او در سخن گفتن با غریبه ها، ترسو تقریبا کودکانه را نشان می دهد


کلمات دیگر: