کلمه جو
صفحه اصلی

selfsame


معنی : همان، درست همان
معانی دیگر : خودش، درست خود آن، عین، عینا همان

انگلیسی به فارسی

خودشناسی، درست همان، همان


همان، عین، درست همان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: the same (person or thing) as previously mentioned; identical.
متضاد: different, other
مشابه: same

- She is the selfsame person we were talking about.
[ترجمه ترگمان] او همان شخصی است که ما درباره اش صحبت می کردیم
[ترجمه گوگل] او شخصی است که ما درباره آن صحبت می کردیم

• identical, exactly the same
you use self-same when you want to emphasize that the person or thing mentioned is exactly the same as the one mentioned previously.

مترادف و متضاد

همان (صفت)
very, identical, identic, same, idem, selfsame

درست همان (قید)
selfsame

جملات نمونه

the selfsame ring

عیناً همان انگشتر


1. the selfsame man showed up again!
دوباره سر و کله ی همان مرد پیدا شد!

2. the selfsame ring
عینا همان انگشتر

3. they died on the selfsame day
آنها درست در یک روز مردند.

4. She said the selfsame thing to me.
[ترجمه ترگمان]او همان چیز را برای من گفت
[ترجمه گوگل]او گفت که چیزی برای خود من است

5. Jane had been wondering that selfsame thing.
[ترجمه ترگمان]جین در این فکر بود که درست همان چیزی است که باید باشد
[ترجمه گوگل]جین تعجب کرده بود که این چیزی که خودش را دارد

6. They were both born on that selfsame day.
[ترجمه ترگمان]هر دو در همان روز به دنیا آمده بودند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو در همان روز تولد متولد شدند

7. It made her try for other effects that selfsame day.
[ترجمه ترگمان]این باعث شد که او به دنبال اثرات دیگر همان روز به نظر برسد
[ترجمه گوگل]این کار او را برای اثرات دیگری که در همان روز انجام می شود، امتحان می کند

8. He won two gold medals on the selfsame day.
[ترجمه ترگمان]او در همان روز دو مدال طلا کسب کرد
[ترجمه گوگل]او در همان روز، دو مدال طلا را برد

9. In the selfsame day was Abraham circumcised, and Ishmael his son.
[ترجمه ترگمان]در همان روز، ابراهیم ختنه شد و اسماعیل پسرش
[ترجمه گوگل]در همان روز ابراهیم ختنه شد و اسماعیل پسرش بود

10. And selfsame well from which your laughter rises was oftentimes filled with your tears.
[ترجمه ترگمان]بیشتر اوقات خنده شما اغلب با اشک های شما پر شده بود
[ترجمه گوگل]و خودتان خوب است که خنده شما بالا می رود اغلب با اشک شما پر شده است

11. And the selfsame well from which your laughter rises was oftentimes filled with your tears.
[ترجمه ترگمان]غالب اوقات خنده شما اغلب با اشک های شما پر می شود
[ترجمه گوگل]و خوب خود را که از آن خنده شما بالا می رود اغلب با اشک خود را پر شده است

12. A difference in word form signals a difference in meaning, so two different forms can not carry the selfsame meaning.
[ترجمه ترگمان]تفاوت در فرم کلمه، یک تفاوت در معنا را نشان می دهد، بنابراین دو اشکال مختلف نمی تواند معنای یکسانی داشته باشد
[ترجمه گوگل]تفاوت در فرم واژگانیسم، تفاوت در معنی را نشان می دهد، بنابراین دو فرم مختلف نمی توانند معنی خود را داشته باشند

13. The administrative regions with close thresholds were divided into the same set by LTM continually. The process was ended until the thresholds in one set were selfsame.
[ترجمه ترگمان]مناطق مدیریتی با آستانه های نزدیک به همان مجموعه توسط LTM پیوسته تقسیم شدند این فرآیند تا زمانی به پایان رسید که آستانه ها در یک مجموعه به نظر رسید
[ترجمه گوگل]مناطق اداری با آستانه نزدیک به طور پیوسته توسط LTM تقسیم شده است فرایند به پایان رسید تا آستانه در یک مجموعه به خودی خود

the selfsame man showed up again!

دوباره سر‌و‌کله‌ی همان مرد پیدا شد!


They died on the selfsame day.

آنها درست در یک روز مردند.



کلمات دیگر: