کلمه جو
صفحه اصلی

segregated


معنی : مجزا، جدا شده، تک
معانی دیگر : (به ویژه از نظر نژادی یا مذهبی) جدا شده، سوا شده (و مورد تبعیض)، مجزا شده، جداسازی شده

انگلیسی به فارسی

جدا شده


جدا شده، مجزا، تک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: segregatedly (adv.), segregatedness (n.)
• : تعریف: practicing or characterized by segregation, esp. racial or ethnic segregation.

- segregated schools
[ترجمه ترگمان] مدارس مجزا
[ترجمه گوگل] مدارس جداگانه
- a segregated neighborhood
[ترجمه ترگمان] محله ای جداگانه،
[ترجمه گوگل] یک محله جدایی ناپذیر

• separated, divided, set apart; characterized by separation of members of different races
a segregated group of people is kept apart from other people belonging to a different sex, race, or religion.
segregated facilities such as schools, hospitals, transport, and so on are provided for the use of one group of people who are of the same sex, race, or religion, and no other group is allowed to use them.

مترادف و متضاد

مجزا (صفت)
separate, discrete, distinct, disjointed, divided, segregated, knockdown

جدا شده (صفت)
segregated, disjunct, partite

تک (صفت)
single, solitary, one, lone, odd, particular, individual, segregated, singular, solo

جملات نمونه

1. a segregated school
مدرسه ای که از نظر نژادی جدا شده است

2. the city's neighborhoods were racially segregated
محله های شهر از نظر نژادی از هم سوا شده بودند.

3. Police segregated the two rival camps of protesters.
[ترجمه ترگمان]پلیس دو اردوگاه رقیب را از معترضان جدا کرد
[ترجمه گوگل]پلیس دو کمپین رقیب معترضین را جدا کرد

4. Jobs were strictly segregated by gender.
[ترجمه aylar] مشاغل کلا از نظر جنسیت از هم جدا شده بودند
[ترجمه ترگمان]جابز به شدت براساس جنسیت از هم جدا شده بود
[ترجمه گوگل]جابجایی به شدت توسط جنسیت جداسازی شد

5. Blacks were segregated from whites in schools.
[ترجمه ترگمان]سیاه ها از سفیدپوستان در مدارس جدا شدند
[ترجمه گوگل]سیاهان از سفیدپوستان در مدارس جدا شدند

6. Mary and I were segregated in the crowded square.
[ترجمه ترگمان]من و مری در میدان شلوغ جدا شدیم
[ترجمه گوگل]مریم و من در میدان شلوغ جدا شدند

7. The coffee room had been segregated into smoking and non-smoking areas.
[ترجمه ترگمان]اتاق قهوه در مناطق سیگار کشیدن و سیگار کشیدن تقسیم شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق قهوه به مناطق سیگار کشیدن و غیر سیگار کشیدن تقسیم شده است

8. The women were segregated from the male workers in the factory.
[ترجمه ترگمان]زنان از کارگران مرد کارخانه جدا بودند
[ترجمه گوگل]زنان از کارگران مرد در کارخانه جدا شدند

9. They segregated the boys from the girls.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را از دخترها جدا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها پسران را از دختران جدا کردند

10. Women's work has always been highly segregated.
[ترجمه ترگمان]کار زنان همیشه از هم جدا شده است
[ترجمه گوگل]کار زنان همواره بسیار جدی است

11. Why should the handicappedbe segregated from the able-bodied?
[ترجمه ترگمان]چرا باید handicappedbe از افراد سالم جدا شده باشند؟
[ترجمه گوگل]چرا معلول باید از توانایی های فردی جدا شود؟

12. Whites and blacks were segregated into different parts of town.
[ترجمه ترگمان]سفیدها و سفیدها به بخش های مختلف شهر تقسیم شدند
[ترجمه گوگل]سفید پوستان و سیاه پوستان به قسمت های مختلف شهر تقسیم شدند

13. The common room was segregated into smoking and non-smoking areas.
[ترجمه ترگمان]سالن عمومی در مناطق سیگار کشیدن و سیگار کشیدن مجزا بود
[ترجمه گوگل]اتاق مشترک به مناطق سیگار کشیدن و غیر سیگار کشیدن تقسیم شد

14. Kingsmill largely segregated his domestic from his literary life.
[ترجمه ترگمان]Kingsmill تا حد زیادی از زندگی ادبی خود جدا شده است
[ترجمه گوگل]Kingsmill تا حد زیادی داخلی خود را از زندگی ادبی خود را جدا

a segregated school

مدرسه‌ای که از نظر نژادی جدا شده است


پیشنهاد کاربران

نژاد پرستی

تعبیض نژادی ( بین نژاد های سفید وسیاه )

تک افتاده

جداگانه
تفکیک شده



کلمات دیگر: