کلمه جو
صفحه اصلی

wreathe


معنی : چنبره زدن، پیچ خوردن، حلقه شدن یا کردن، گل ها را دسته کردن
معانی دیگر : به صورت حلقه ی گل درآوردن، تاج گل ساختن، (گل و شاخ و برگ را) به هم بافتن، حلقه کردن، (دور چیزی را) فراگرفتن، پیچیدن، احاطه کردن (مثل تاج گل)، حلقه زدن، (با تاج گل) آراستن، آذین کردن، پوشاندن، پوشیده بودن از، مارپیچ رفتن، پیچاپیچ حرکت کردن

انگلیسی به فارسی

پیچ خوردن، گل ها را دسته کردن، حلقه شدن یا کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wreathes, wreathing, wreathed
(1) تعریف: to make into a wreath; bend, twist, or weave.

(2) تعریف: to form a wreath around; encircle; envelop.
مشابه: encircle

(3) تعریف: to form a wreath of; coil, twist, or curl.

(4) تعریف: to crown or adorn with or as if with a wreath.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to take the shape of a wreath; form a ring.

(2) تعریف: to move in a circular or curving course; coil, spiral, or curl.

• shape into a wreath, shape into a circular arrangement of flowers; festoon; adorn; decorate with a wreath; encircle, enfold; move in curling masses (of smoke); move in circles or spirals
if one thing is wreathed in another thing, especially mist or smoke, it is surrounded by it; a literary word.
if something is wreathed in flowers or leaves, it has a circle or chain of flowers or leaves put round it; a literary word.
if you say that someone is wreathed in smiles, you mean that they are smiling a lot; a literary word.

مترادف و متضاد

چنبره زدن (فعل)
coil, wreathe

پیچ خوردن (فعل)
loop, turn, wry, wreathe, wrench, sprain

حلقه شدن یا کردن (فعل)
wreathe

گل ها را دسته کردن (فعل)
wreathe

جملات نمونه

1. The ship was wreathed in smoke.
[ترجمه ترگمان]کشتی پر از دود بود
[ترجمه گوگل]این کشتی در دود چسبیده بود

2. His face was wreathed in smiles.
[ترجمه ترگمان]چهره اش از لبخند پر شده بود
[ترجمه گوگل]چهره او در لبخند زدن بود

3. The mountains were wreathed in mist.
[ترجمه ترگمان]کوهستان در مه پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]کوه ها در حجاب بودند

4. The display was wreathed in/with laurel.
[ترجمه ترگمان]صفحه نمایش پر از برگ غار بود
[ترجمه گوگل]نمایشگر در / با لورل مچاله شده بود

5. Her face was wreathed in smiles .
[ترجمه ترگمان]چهره اش از لبخند پر شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش لبخند زد

6. The peak of the mountain is perpetually wreathed in cloud.
[ترجمه ترگمان]قله کوه همیشه در ابر شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]اوج کوه همیشه در ابر وجود دارد

7. She sat there wreathed in cigarette smoke.
[ترجمه ترگمان]با دود سیگار آنجا نشسته بود
[ترجمه گوگل]او آنجا نشسته بود و به سیگار سیگار می کشید

8. The snake wreathed itself round the branch.
[ترجمه ترگمان]مار روی شاخه درخت نشسته بود
[ترجمه گوگل]مار از دور شاخه خود دور می شود

9. His plump face was wreathed in smiles.
[ترجمه ترگمان]صورت فربهش از لبخند پر شده بود
[ترجمه گوگل]چهره چهره او در لبخند زدن بود

10. She wreathed flowers into a garland.
[ترجمه ترگمان]گل را در یک حلقه تاج گل حلقه کرد
[ترجمه گوگل]او گلها را به گلدان تزئین کرد

11. The hills were wreathed in mist.
[ترجمه ترگمان]تپه ها در مه پیچیده شده بودند
[ترجمه گوگل]تپه ها در مه آلود بودند

12. The mountain tops were wreathed in mist.
[ترجمه ترگمان]قله کوه در مه پیچیده بود
[ترجمه گوگل]برجهای کوهی در ناودانی قرار داشتند

13. Smoke wreathed his head like a halo.
[ترجمه ترگمان]دود مانند هاله ای از هاله ای در سرش پیچیده بود
[ترجمه گوگل]دود سر خود را مانند یک هاله می چرخاند

14. Clouds wreathed the mountains.
[ترجمه ترگمان]ابرها کوه ها را احاطه کرده بودند
[ترجمه گوگل]ابرها کوه ها را می چیند

She wreathed the flowers into a garland.

گل‌ها را به شکل تاج به‌هم بافت.


Clouds wreathed the mountain top.

ابرها قله‌ی کوه را احاطه کردند.


The snake wreathed itself round the branch.

مار خود را دور شاخه پیچید.


The statue was wreathed.

مجسمه با گل زینت شده بود.


a face wreathed in smiles

چهره‌ای که لبخند برآن نقش بسته است


Smoke wreathed upwards.

دود حلقه‌وار بالا می‌رفت.


پیشنهاد کاربران

احاطه شده
he sits wreathed in smoke


کلمات دیگر: