کلمه جو
صفحه اصلی

wrathful


معنی : خشمگین، سترگ، عصبانی، غضبناک، برانگیخته، قهر الود، تلافی دراورده
معانی دیگر : غضب آلود، خشم آلود، شرزه، کینه جویی کردن، تلافی کردن، تلافی دراوردن، عشق یاکینه خود را اشکارکردن

انگلیسی به فارسی

خشمگین، عصبانی، برانگیخته، غضبناک، قهر الود،کینه جویی کردن، تلافی کردن، تلافی درآوردن، عشق یاکینه خود را اشکارکردن


خشمگین، سترگ، عصبانی، برانگیخته، غضبناک، قهر الود، تلافی دراورده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: wrathfully (adv.), wrathfulness (n.)
• : تعریف: full of, displaying, or prompted by wrath.
مشابه: angry, furious, indignant, livid

- The girl's wrathful father threatened to kill the man.
[ترجمه ترگمان] پدر خشمگین دختر تهدید کرد که مرد را بکشد
[ترجمه گوگل] پدر خشمگین دختر تهدید کرد که مرد را بکشد

• angry, enraged, furious, indignant

مترادف و متضاد

خشمگین (صفت)
angry, exasperate, furious, indignant, irate, fierce, wroth, wrathful, rabid, snappish, snuffy

سترگ (صفت)
rough, large, big, huge, wrathful, boisterous

عصبانی (صفت)
mad, feisty, furious, choleric, nervy, frenzied, short-tempered, frenetic, wrathful, nervous, pelting, huffy, maniac, frantic, high-strung, horn-mad, horn-red, red-hot, huffish, wreakful

غضبناک (صفت)
wroth, wrathful, enraged, vehement

برانگیخته (صفت)
excited, hot, wrathful

قهر الود (صفت)
wrathful

تلافی دراورده (صفت)
wrathful

very angry


Synonyms: beside oneself, displeased, enraged, furious, heated, incensed, indignant, infuriated, irate, ireful, mad, on the warpath, raging, storming


Antonyms: happy, pleased


جملات نمونه

1. wrathful clouds
ابرهای خشم آلود،ابرهای غران

2. wrathful gods
خدایان خشمگین

3. a wrathful lion
شیر شرزه

4. Massive curtains of rain clattered down from wrathful skies, and the streets were full of swishing Audis and Mercedes.
[ترجمه ترگمان]پرده های بزرگ باران از آسمان عصبانی سرازیر شد و خیابان ها پر از swishing و مرسدس و مرسدس بود
[ترجمه گوگل]پرده های عظیم باران از آسمان ناپاک خرد شد و خیابان ها پر از آویسی و مرسدس بود

5. A creature once feared a wrathful god. Records of its existence date bake hundreds of years.
[ترجمه ترگمان]موجودی که روزگاری از یک خدای خشمگین می ترسید اداره تاریخ این تاریخ صدها سال براش درست می شه
[ترجمه گوگل]یک موجود یک بار از یک خدای خشمگین هراس داشت سوابق تاریخ وجود آن صدها سال صبر کن

6. Mike clench his hand with a wrathful spark in his eyes.
[ترجمه ترگمان]مایک دستش را با برق خشم در چشمانش گره کرد
[ترجمه گوگل]مایک دست خود را با یک جرقه خشمگین در چشم او خم می کند

7. The wrathful crowd surged forward. The rascal backed away in fear.
[ترجمه ترگمان]جمعیت خشمگین به جلو هجوم آوردند این پست فطرت از ترس عقب رفت
[ترجمه گوگل]جمعیت خشمگین به جلو حرکت کرد گریختن از ترس به عقب برگشت

8. A wrathful man stirreth up strife: but he that is slow to anger appeaseth strife.
[ترجمه ترگمان]یک مرد خشمگین با خشم به او پرخاش می کند: اما او به خاطر خشم و کش مکش کند است
[ترجمه گوگل]یک مرد خشمگین نزاع را تشدید می کند، اما او که آرام به خشم مبارزه می کند

9. She was exceedingly wrathful and struck at Hurstwood, who dodged.
[ترجمه ترگمان]خیلی عصبانی شد و ضربه ای به Hurstwood زد که جا خالی داد
[ترجمه گوگل]او بسیار خشمگین بود و در Hurstwood، که dodged، زده شد

10. They trembled before the wrathful queen.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیش از آن که ملکه عصبانی شوند می لرزیدند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از ملکه خشمگین زدند

11. Voracious consumers of fish, sea lions have been the targets of wrathful fishermen in the San Diego area.
[ترجمه ترگمان]voracious کنندگان ماهی، شیره ای دریایی هدف ماهیگیران خشمگین منطقه سن دیگو بوده است
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان وحشی از ماهی، شیرهای دریایی اهداف ماهیگیران خشمگین در منطقه سن دیگو بوده است

12. Pour out thine indignation upon them, and let thy wrathful anger take hold of them.
[ترجمه ترگمان]خشم خود را بر آن ها بریز و بگذار خشم غضب تو را به چنگ بگیرد
[ترجمه گوگل]خشم خود را بر آنها بیفزایید، و خشم خشمگین آنها را بردارید

13. Therefore, tell your self there is no needs making yourself wrathful with those things.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به خودتان بگویید که نیازی نیست خودتان را با این چیزها خشمگین کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین، به خودت بگو، هیچ نیازی نیست که خودت را با آن چیزها خشمگین کنی

14. The caster unleashes the Morrigans on the battleground, coloring the skies red and wrathful.
[ترجمه ترگمان]The the را به سمت میدان نبرد رها می کند و آسمان را سرخ و خشمگین می کند
[ترجمه گوگل]کاستور Morrigans را در میدان جنگ آزاد می کند، رنگ آسمان قرمز و خشمگین

wrathful clouds

ابرهای خشم‌آلود، ابرهای غران


wrathful Gods

خدایان خشمگین


a wrathful lion

شیر شرزه


پیشنهاد کاربران

قهار



کلمات دیگر: