کلمه جو
صفحه اصلی

wrack


معنی : بدبختی، خرابی، کشتی شکستگی، اشغال سبزی، خرد و متلاشی شدن، ویران شدن، خراب کردن
معانی دیگر : ویرانی، کشتی غرق شده، تکه ی چیزی که درهم شکسته شده است، خزه ی دریایی که بر ساحل آمده است، شکنجه دادن، عذاب دادن، رجوع شود به: rack، توده ی ابر (رجوع شود به: rack)

انگلیسی به فارسی

کشتی شکستگی، خرابی، بدبختی، اشغال سبزی، خراب کردن، ویران شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: severe damage or destruction.
مشابه: havoc, rack
اسم ( noun )
(1) تعریف: that which remains after something has been destroyed; wreckage, esp. of a ship.
مشابه: wreck

(2) تعریف: seaweed, kelp, or other marine vegetation that has been washed ashore.

• seaweed (used as fertilizer); wreckage; ruin; destruction
wreck or be wrecked
a rack is a piece of equipment, usually with bars, hooks, or pegs, used for holding things or hanging things on.
if someone is racked by something, it causes them great suffering or pain; a literary use.
to rack your brains: see brain.

مترادف و متضاد

بدبختی (اسم)
calamity, adversity, misery, misfortune, disaster, mishap, reverse, misadventure, mischance, ill-being, wrack

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

کشتی شکستگی (اسم)
wreck, shipwreck, wrack

اشغال سبزی (اسم)
wrack

خرد و متلاشی شدن (فعل)
wrack

ویران شدن (فعل)
fall, wrack

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

جملات نمونه

1. Acute dysentery wracked and sapped life from his body.
[ترجمه ترگمان]اسهال حاد، زندگی را از بدنش تضعیف کرده و از بین می برد
[ترجمه گوگل]دیازنتری حاد دچار ضعف و ناتوانی در بدن می شود

2. Cities and countryside have been wracked by thousands of small protests over the past years as malfeasance has grown to record levels.
[ترجمه ترگمان]شهرها و نواحی حومه ای توسط هزاران اعتراض کوچک در طول سالیان گذشته ویران شده اند، چرا که بزهکاری در سطوح مختلف رشد کرده است
[ترجمه گوگل]شهرها و حومه ها طی چند سال گذشته هزاران تظاهرات کوچک را درهم آمیخته اند، زیرا آدم ربایی به میزان ثبت رسیده است

3. She came again, her body wracked with spasms, her nails tearing into his arms.
[ترجمه ترگمان]او دوباره آمد، بدنش از تشنج درهم شکسته بود و ناخن هایش در بازوهایش پاره شده بود
[ترجمه گوگل]او دوباره آمد، بدن او با spasms wracked، ناخن خود را پاره شدن به آغوش او

4. We all knew they gave you a wracking cough.
[ترجمه ترگمان]همه می دونستیم اونا بهت یه سرفه wracking دادند
[ترجمه گوگل]همه ما می دانستیم که آنها یک سرفه خفیف به شما دادند

5. The bank was wracked by internal divisions between the bank's traditional managers and the outsiders headed by Sir Kit.
[ترجمه ترگمان]این بانک به خاطر تقسیمات داخلی بین مدیران سنتی بانک و افرادی که سرپرستی کیت کیت را بر عهده داشتند، ویران شده بود
[ترجمه گوگل]این بانک توسط تقسیمات داخلی بین مدیران سنتی بانکی و افراد بیگانه به ریاست سر کیت متهم شد

6. I was wracked by anxiety and guilt even before I made the decision.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که تصمیم بگیرم دچار اضطراب و عذاب وجدان شدم
[ترجمه گوگل]حتی قبل از اینکه تصمیم بگیرم، من از اضطراب و گناه سرزنش شدم

7. The car will soon go to wrack and ruin standing out in all kinds of weather.
[ترجمه ترگمان]این اتومبیل به زودی به کوره راه خواهد افتاد و در همه نوع آب و هوا نابود خواهد شد
[ترجمه گوگل]ماشین به زودی به خراب شدن و خراب شدن در همه نوع آب و هوا ادامه خواهد داد

8. Death instinct generates attack, destroy, war, and other wrack and ruin behavior.
[ترجمه ترگمان]غریزه مرگ حمله می کند، نابود می کند، جنگ، جنگ و دیگر wrack را از بین می برد
[ترجمه گوگل]غریزه مرگ باعث حمله، نابودی، جنگ و دیگر رفتارهای خرابکاری و خرابکاری می شود

9. Periodic crises wrack the capitalist system, and they grow in size and duration.
[ترجمه ترگمان]بحران های دوره ای سیستم کاپیتالیسم را در میان خواهد گذاشت و آن ها به اندازه و طول عمر رشد خواهند کرد
[ترجمه گوگل]بحران های دوره ای سیستم سرمایه داری را خراب می کند و در اندازه و مدت آن رشد می کند

10. They've been in a very terrible trolley car wrack .
[ترجمه ترگمان]اونا تو یه واگن برقی خیلی وحشتناک بودن
[ترجمه گوگل]آنها در یک ماشین وسط ماشین بسیار وحشتناک بوده اند

11. Then long-forgotten things like "sunken wrack and sumless treasuries, "burst upon my eager sight, and I begin to feel, think, and be myself again.
[ترجمه ترگمان]بعد چیزهایی را که فراموش کرده بودم، پیدا کردم و شروع کردم به فکر کردن و فکر کردن به خودم، و دوباره خودم باشم
[ترجمه گوگل]سپس چیزهایی که مدتها فراموش شده اند مانند �غرق شدن غرق شده و خزانه های بی حد و حصر�، به دیدار مشتاق من برسد، و من شروع به احساس، فکر کردن و خودم دوباره می کنم

12. The barn went to wrack and ruin after the farmer moved.
[ترجمه ترگمان]پس از حرکت دهقان انبار پر از بدبختی و خرابی شد
[ترجمه گوگل]انبار بعد از اینکه کشاورز نقل مکان کرد، انبار شد و خراب کرد

13. Of the original scheme a wrack remains.
[ترجمه ترگمان]از این نقشه اصلی، یه چیز wrack باقی می مونه
[ترجمه گوگل]از طرح اولیه یک خرابه باقی می ماند

14. Of the original scheme hardly a wrack remains.
[ترجمه ترگمان] از نقشه اصلی که به زحمت باقی مونده
[ترجمه گوگل]از طرح اولیه به سختی یک خرابه باقی می ماند

پیشنهاد کاربران

در هم شکستن

It' nerve - wracking. . . . . . . . . اعصاب خردکن


کلمات دیگر: