کلمه جو
صفحه اصلی

parameter


معنی : پارامتر، مقدار معلوم و مشخص، مقداری از یک مدار، نسبت میان تقاطع دو سطح
معانی دیگر : پراسنجه، شاخص، محدودیت، (جمع) حدود و ثغور، محدوده ها، (ریاضی) پارامون، پراما، پرما

انگلیسی به فارسی

نسبت میان تقاطع دو سطح، مقدار معلوم و مشخص،پارامتر، مقداری از یک مدار


پارامتر، عامل متغیر، فراسنج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: parametric (adj.), parametrical (adj.)
(1) تعریف: any of a set of specifications or limits, the value or variations of which determine the form or behavior of something.

- The ruling redefined the parameters of freedom of speech.
[ترجمه ترگمان] این حکم پارامترهای آزادی بیان را دوباره تعریف کرد
[ترجمه گوگل] حکم پارامترهای آزادی بیان را دوباره تعریف کرد

(2) تعریف: (informal) a boundary or limit.

- The children's parents set parameters with respect to when they could watch television.
[ترجمه ترگمان] والدین بچه ها نسبت به زمانی که می توانستند تلویزیون تماشا کنند، پارامترهایی را تنظیم کردند
[ترجمه گوگل] والدین کودکان پارامترهای مربوط به زمان تماشای تلویزیون را تنظیم می کنند

(3) تعریف: a constant or variable term in a mathematical expression that restricts or determines the form of that expression.

• variable which determines the form of a function; value which is transferred to a function or program and affects its operation (computers)
parameters are factors or limits which affect the way something can be done or made; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] پارامتر، فراسنجه .
[شیمی] پارامتر
[کامپیوتر] پارامتر
[برق و الکترونیک] پارامتر کمیتی که می توان مقادیر دلخواهی به آن نسبت داد مانند مقدار مشخصه ترانزیستور یا لامپ خلأ یا مقدار عنصری از مدار . پارامتر معمولاً در طول مدت مجموعه ای از شرایط معین تغییر نمی کند. - پارامتر
[زمین شناسی] فراسنجه،پارامتر (بلورشناسی):هر کدام از طولهای محوری یا زوایای بین محوری که یک سلول واحد را تعریف می کند. مترادف: lattice constant (ثابت شبکه) (آمار):(الف)عددی که یک جمعیت یا جامعه آماری را تشریح می کند. مقایسه شود با: statistics، ب) یکی از مقادیر ثابت یا متغیر در یک معادله یا عبارت ریاضی (ج) گروهی از مشخصات فیزیکی که مقادیر آن ها، ویژگیها و رفتار یک سیستم را تعیین می کند د) مترادفی تقریبی برای متغیر.
[ریاضیات] مقدار مشخص، پارامتر، برسنج
[آمار] پارامتر
[آب و خاک] فراسنجه، پارامتر

مترادف و متضاد

limit


پارامتر (اسم)
parameter

مقدار معلوم و مشخص (اسم)
parameter

مقداری از یک مدار (اسم)
parameter

نسبت میان تقاطع دو سطح (اسم)
parameter

Synonyms: constant, criterion, framework, guideline, limitation, restriction, specification


جملات نمونه

1. It is the parameter of distribution.
[ترجمه ترگمان]این پارامتر توزیع است
[ترجمه گوگل]این پارامتر توزیع است

2. Targets may be set for any parameter that can be measured as the project proceeds, such as cost, time and performance.
[ترجمه ترگمان]اهداف ممکن است برای هر پارامتر تعیین شوند که می توان آن ها را به صورت درآمد حاصل از پروژه، مانند هزینه، زمان و عملکرد ارزیابی کرد
[ترجمه گوگل]اهداف ممکن است برای هر پارامتری تعیین شود که می تواند به اندازه درآمد پروژه، مانند هزینه، زمان و عملکرد، اندازه گیری شود

3. In a logical net, the parameter values are the settings of the bits in the cells of its RAM chips.
[ترجمه ترگمان]در یک شبکه منطقی، مقادیر پارامتر تنظیمات بیت های درون the RAM است
[ترجمه گوگل]در یک شبکه منطقی، مقادیر پارامترها تنظیمات بیت در سلولهای تراشه های RAM می باشد

4. MODULES/ - is an input parameter specifying the modules in the package which are to be read out.
[ترجمه ترگمان]MODULES \/ - یک پارامتر ورودی است که ماژول های بسته را مشخص می کند که قرار است در آن خوانده شوند
[ترجمه گوگل]MODULES / - یک پارامتر ورودی است که مشخصه ماژولهای بسته را دارد که باید خواند

5. ERROR-RETURN-DETAIL - is a return parameter providing a report of errors encountered during the attempt to list the package structure.
[ترجمه ترگمان]خطا - بازگشت مجدد - یک پارامتر برگشتی است که گزارش خطا در حین تلاش برای لیست کردن ساختار بسته را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]ERROR-RETURN-DETAIL - یک پارامتر برگشت است که گزارش خطاهای ناشی از تلاش برای لیست ساختار بسته را ارائه می دهد

6. The parameter m is often chosen to be 0. 3 which separates the resonant frequency by about 5% from the critical frequency.
[ترجمه ترگمان]پارامتر m اغلب انتخاب می شود تا ۰ باشد که فرکانس تشدید را حدود ۵ % از فرکانس بحرانی جدا می کند
[ترجمه گوگل]پارامتر m اغلب انتخاب می شود 0 3 که فرکانس رزونانس را از 5 درصد از فرکانس بحرانی جدا می کند

7. A parameter can be specified to limit the list to the root package only.
[ترجمه ترگمان]پارامتر می تواند برای محدود کردن فهرست فقط برای بسته ریشه مشخص شود
[ترجمه گوگل]پارامتر را می توان برای محدود کردن لیست به تنها بسته ریشه تعیین کرد

8. USER-INPUT/ - is an input parameter specifying the package being prepared for approval and the filename to contain the listings.
[ترجمه ترگمان]ورودی \/ - ورودی یک پارامتر ورودی است که مشخص می کند بسته برای تایید آماده است و نام فایل حاوی فهرست است
[ترجمه گوگل]USER-INPUT / - یک پارامتر ورودی است که بسته را برای تأیید آماده می کند و نام فایل حاوی لیست ها

9. RETURN-DETAIL/ - is a return parameter providing a report of the errors encountered during the attempt to prepare the package for approval.
[ترجمه ترگمان]بازگشت - DETAIL \/ - یک پارامتر برگشتی برای ارائه گزارش خطاها در طول تلاش برای آماده سازی بسته برای تایید است
[ترجمه گوگل]RETURN-DETAIL / - یک پارامتر برگشت است که گزارش خطاهای ناشی از تلاش برای آماده سازی بسته را برای تایید ارائه می دهد

10. USER-INPUT is an input parameter specifying the module name and information you wish to update.
[ترجمه ترگمان]ورودی - ورودی یک پارامتر ورودی است که نام ماژول و اطلاعاتی که می خواهید به روز رسانی شود را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]USER-INPUT یک پارامتر ورودی است که نام ماژول و اطلاعاتی را که می خواهید برای به روز رسانی تعیین کنید

11. Here, current rather than potential is the estimated parameter.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، جریان به جای پتانسیل، پارامتر تخمینی است
[ترجمه گوگل]در اینجا، پارامتر برآورد شده به جای پتانسیل فعلی است

12. The dynamics and parameter values could be selected to exhibit chaos; or they could be selected to preclude chaos.
[ترجمه ترگمان]دینامیک و ارزش های پارامتر را می توان برای نمایش هرج و مرج انتخاب کرد؛ یا آن ها را می توان برای جلوگیری از هرج و مرج انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]پویایی و مقادیر پارامترها می تواند انتخاب شود تا هرج و مرج را نشان دهد یا آنها می توانند انتخاب شوند تا مانع هرج و مرج شوند

13. No other morphometric or laboratory parameter showed such a constant trend at the individual level.
[ترجمه ترگمان]هیچ پارامتر morphometric و یا پارامتر آزمایشگاهی روند ثابتی را در سطح فردی نشان نداد
[ترجمه گوگل]هیچ پارامترهای مورفومتریک و آزمایشگاهی چنین روند ثابت در سطح فردی نشان نداد

14. Using enzyme concentration as the bifurcation parameter it was possible to induce reversible transitions between periodic and chaotic behavior.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از غلظت آنزیم به عنوان پارامتر bifurcation امکان ایجاد گذاره ای برگشت پذیر بین رفتار دوره ای و هرج و مرج فراهم شد
[ترجمه گوگل]با استفاده از غلظت آنزیم به عنوان پارامتر bifurcation، ایجاد تغییرات برگشت پذیر بین رفتار دوره ای و هرج و مرج منجر شد

Four parameters are necessary to determine an event, namely the three that determine its position and the one which determines its time.

برای تشخیص یک رویداد چهار عامل متغیر لازم است: سه عامل متغیری که محل آن را تعیین می‌کند و یک عامل متغیر که زمان آن را معین می‌کند.


We must remain within the parameters of the budget.

بایستی از عامل‌های متغیر بودجه فراتر نرویم.


دانشنامه عمومی

فراسنج.


پیشنهاد کاربران

مولفه ، شاخص ، متغیر ( زبانشناسی )

اندازه

نمایه

بخش ، فرابخش

عامل ، فراعامل

عامل
Single parameter bid
پیشنهاد ( مناقصه/مزایده ) تک عاملی

سنجش یار

بنیاده به نظرم بهتره

قاعده، محدوده یا معیار

parameter
واژه ای ایرانی - اُروپایی
parameter:para - met - er
para = پیش وَند : پیرا، پَرا، پَر= به اَطراف، دُور وُ بَر
met = سِتاکِ مید، مود وَ مای = اَندازه
er - = پَس وَندِ کُنَندِگی
گَرته بَرداری:پیرامودار، پیرامیدار، پَرامیدار، پَرامودار، 'پَرمودار، پَرمیدار

پیراحد/پیراسنج

شاخصه، ویژگی

parameter ( عمومی )
واژه مصوب: عامل
تعریف: هر عنصر یا جزء مهمی که سامانه ای را تعریف می کند و کار آن را تعیین یا محدود می کند |||متـ . مؤلفه


کلمات دیگر: