کلمه جو
صفحه اصلی

lattice


معنی : شبکه، شبکه بندی، توری منظم، کار مشبک، شبکه کاری
معانی دیگر : با شبکه یا محجر پوشاندن، آژگن دار کردن، داربست دار کردن، شباک، تارم، چوب بست، محجر، غلبکن، بی چاز، هر چیز شبکه مانند یا شباک مانند، در یا دروازه یا پنجره ی شبکه مانند، (فیزیک) شبکه ی کریستال، حجره، بلور شباک، (در واکنشگرهای اتمی) قرارگیری مواد کافشی و ناکافشی به صورت الگوی هندسی، رجوع شود به:space lattice، به صورت شبکه درآوردن، مشبک کردن، آژگن کردن

انگلیسی به فارسی

توری منظم


کار مشبک، شبکه، شبکه بندی، شبکه کاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flat, open framework made by interweaving two sets of parallel strips of material, usu. wood, often used as a decorative screen, as on a porch or in a garden.
مترادف: latticework, trellis
مشابه: fret, fretwork, grate, grating, grid, grille, openwork, reticulum, screen

- An artfully placed lattice will hide the unsightly portion of the backyard.
[ترجمه ترگمان] یک شبکه هنرمندانه قرار داده شده بخش ناخوشایند حیاط پشتی را پنهان می کند
[ترجمه گوگل] یک شبکه ی هنرمندانه، قسمت ناخوشایند حیاط خلوت را پنهان می کند

(2) تعریف: in physics, the regularly spaced arrangement of points or matter throughout a space, as in a crystal.
مشابه: arrangement, structure
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lattices, latticing, latticed
• : تعریف: to provide with a lattice.
مشابه: arrange, fret, grate, order, screen, structure

• structure of interwoven strips of wood or metal (used for windows, gates, etc.)
form a lattice (crisscrossing strips of wood, plastic, etc.); provide with a lattice
a lattice is a pattern or structure made of strips which cross over each other diagonally leaving holes in between.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] شبکه
[عمران و معماری] شبکه
[برق و الکترونیک] شبکه دار - شکبه ؛ شبکه ی تناوبی 1. الگویی از خطوط موقعیتی متقاطع و مشخص که در وضعیتهای ثابتی نسبت به فرستنده ها قرار گرفته اند و نقشه کلی سیستم ناوبری را به وجود می آورند. 2. آرایش منظم اتمها در ماده بلوری .
[زمین شناسی] شبکه بندی، شبکه - آرایشی با گره های تکراری در یک الگوی منظم سه بعدی. شبکه بلوری آرایش ویژه ساختارهای شیمیایی و فیزیکی ترکیبات بلورین می باشد. - در سنگ شناسی : الگوی تصویری نقاط(یا گره ها) که در آن، هر نقطه، محیطی دارد که مشابه نقاط دیگر الگوست. -
[نساجی] شبکه - شبکه کریستالی - حصیر
[ریاضیات] مشبّکه
[خاک شناسی] شبکه
[پلیمر] شبکه بلور، شبکه
[آمار] مشبّکه

مترادف و متضاد

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

شبکه بندی (اسم)
netting, lattice, reticulation

توری منظم (اسم)
lattice

کار مشبک (اسم)
lattice

شبکه کاری (اسم)
lattice, latticework, meshwork

mesh, trellis


Synonyms: filigree, frame, fretwork, grating, grid, grill, latticework, net, network, openwork, reticulation, screen, structure, tracery, web


Antonyms: solid


جملات نمونه

1. We were crawling along the narrow steel lattice of the bridge.
[ترجمه ترگمان]روی یکی از پنجره های باریک آهنی پل خزیدم
[ترجمه گوگل]ما در امتداد شبکه فولادی محدود پل قرار داشتیم

2. The relatively static lattice in a diamond ensures that the scattering is at a minimum and the thermal conductivity is exceptionally good.
[ترجمه ترگمان]شبکه نسبتا ایستا در یک الماس اطمینان می دهد که پراکنش در حداقل بوده و رسانایی حرارتی فوق العاده خوب است
[ترجمه گوگل]شبکه نسبتا ایستا در الماس تضمین می کند که پراکندگی حداقل باشد و هدایت حرارتی فوق العاده خوب است

3. Lattice enthalpies can also be calculated using a theoretical model.
[ترجمه ترگمان]lattice enthalpies نیز می تواند با استفاده از یک مدل تیوریک محاسبه شود
[ترجمه گوگل]آنتالپی های شبکه نیز می توانند با استفاده از یک مدل نظری محاسبه شوند

4. This is because lattice enthalpies relate to the formation of bonds and energy is released when bonds are formed.
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که شبکه مشبک مربوط به شکل گیری پیوندها و انرژی زمانی آزاد می شود که اوراق قرضه شکل می گیرند
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که enthalpy های شبکه به تشکیل اوراق قرضه مربوط می شوند و وقتی اوراق قرضه شکل می گیرد، انرژی آزاد می شود

5. For example, at the lowest level a phoneme lattice was produced for processing by the lexical access component.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، در پایین ترین سطح یک شبکه واج برای پردازش توسط مولفه های دسترسی واژگانی تولید شد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در پایین ترین سطح یک شبکه فونم برای پردازش توسط مولفه دسترسی واژگانی تولید شد

6. The caesium chloride lattice is thus said to have 8:8 coordination.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه گفته می شود که شبکه caesium کلرید ۸: ۸ است
[ترجمه گوگل]بنابراین گفته می شود که شبکه های کلسیم سزیم دارای هماهنگی 8: 8 هستند

7. Open thy lattice, love, listen to me!
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کن، عزیزم، به من گوش کن!
[ترجمه گوگل]شبکهت را باز کن، عشق، گوش کن به من!

8. Place ricotta filling into prepared pastry and place lattice strips over top.
[ترجمه ترگمان]ricotta را به شیرینی آماده و نوارهای مشبک بالای آن قرار دهید
[ترجمه گوگل]محل پر کردن ریکوتا را به شیرینی آماده کرده و روی میز قرار دهید

9. It was probably the wind rattling some lattice, but she was going to find out.
[ترجمه ترگمان]احتمالا صدای باد شدید به گوش می رسید، اما او می فهمید
[ترجمه گوگل]احتمالا باد گره زدن برخی از شبکه، اما او می خواهد به پیدا کردن

10. The application of bigram information to the lattice is shown in fig
[ترجمه ترگمان]کاربرد اطلاعات bigram به شبکه در تصویر الف نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]استفاده از اطلاعات بزرگتر به شبکه در شکل زیر نشان داده شده است

11. The theoretical derivation is based on a lattice treatment.
[ترجمه ترگمان]این استنتاج نظری بر پایه یک روش lattice است
[ترجمه گوگل]استنتاج نظری بر مبنای درمان شبکه ای است

12. The grammatical tags for the words in the lattice are retrieved from the lexicon.
[ترجمه ترگمان]برچسب های دستوری برای کلمات در شبکه از واژه نامه بازیابی می شوند
[ترجمه گوگل]برچسب های دستوری برای کلمات در شبکه از واژگان بازیابی می شوند

13. Any interaction between chains in the crystal lattice will help to hold the structure together more firmly and raise the melting temperature.
[ترجمه ترگمان]هر گونه تعاملی بین زنجیره ها در شبکه کریستالی، به حفظ دمای ذوب و بالا بردن دمای ذوب کمک می کند
[ترجمه گوگل]هرگونه تعامل بین زنجیرها در شبکه کریستال کمک می کند که ساختار را با هم محکم تر نگه دارید و دمای ذوب را افزایش دهید

14. The structure of the crystal lattice must therefore preserve electrical neutrality.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ساختار شبکه کریستالی باید بی طرفی الکتریکی را حفظ کند
[ترجمه گوگل]بنابراین ساختار شبکه بلوری باید بیطرفی الکتریکی را حفظ کند

15. Arrange the anchovy fillets on top in a lattice pattern and place the olives in the spaces.
[ترجمه ترگمان]the anchovy را بر روی یک الگوی مشبک مرتب کرده و زیتون را در فضاها قرار دهید
[ترجمه گوگل]فیله های anchovy را در یک الگوی شبکه قرار دهید و زیتون ها را در فضاهای قرار دهید

a latticed window

پنجره‌ی مشبک


پیشنهاد کاربران

شبکه

مشبک - Lattice Organization یعنی سازمان مشبک


کلمات دیگر: