1. random distribution
پخش بختی،توزیع تصادفی
2. random investment is a sure way of getting minimum results
سرمایه گذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.
3. a random assortment of books
مجموعه ی نامرتبی از کتب
4. a random encounter
برخورد تصادفی
5. a random remark
اظهار بدون منظور خاص
6. at random
بطور تصادفی،بدون نقشه یا انتخاب،بی گزین،بختی،بختینی،همین طوری،بختانه
7. a kitten's random play with a ball
بازی بی هدفانه ی بچه گربه با گوی
8. deviation of random variable
انحراف (کیبش) کمیت تصادفی
9. the mad man fired at the crowd at random
مرد دیوانه بی هدف به طرف جمعیت تیراندازی کرد.
10. to draw the winning numbers out of the box at random
شماره های برنده را بطور تصادفی از داخل جعبه در آوردن
11. All drivers may be given random breath tests.
[ترجمه ترگمان]همه رانندگان ممکن است از تست های تنفس تصادفی استفاده کنند
[ترجمه گوگل]تمام رانندگان ممکن است تست نفس تصادفی داده شوند
12. They do random checks to keep workers on their toes.
[ترجمه ترگمان]آن ها بررسی های تصادفی انجام می دهند تا کارگران را روی پنجه های خود نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها کارهای تصادفی را انجام می دهند تا کارگران را روی انگشتان خود نگه دارند
13. Three people were killed by shots fired at random from a minibus.
[ترجمه ترگمان]سه نفر با شلیک گلوله به تصادفی از یک مینی بوس کشته شدند
[ترجمه گوگل]سه نفر توسط عکس های تصادفی از مینی بوس اخراج شدند
14. We interviewed a random selection of teenagers.
[ترجمه ترگمان]ما با یک انتخاب تصادفی از نوجوانان مصاحبه کردیم
[ترجمه گوگل]ما با انتخاب تصادفی از نوجوانان مصاحبه کردیم
15. Researchers found 17 per cent of their random sample to be severely depressed.
[ترجمه ترگمان]محققان ۱۷ درصد از نمونه تصادفی خود را به شدت افسرده یافتند
[ترجمه گوگل]محققان 17 درصد از نمونه تصادفی خود را به شدت افسرده یافتند
16. He simply stuck a pin in at random amongst the names of candidates.
[ترجمه ترگمان]او به سادگی یک سنجاق را به صورت تصادفی در میان اسامی نامزدها گیر انداخت
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی در میان نام نامزدها گیر افتاد