کلمه جو
صفحه اصلی

tar


معنی : قیر، قیر مالیدن به، قیر زدن، ازردن
معانی دیگر : (در لوله و حقه ی چپق و پیپ و غیره) جرم، (لوله و حقه ی وافور) سوخته، (لوله ی بخاری) دوده (به ویژه اگر چسبان باشد والا soot بیشتر کاربرد دارد)، قیرمالی کردن، با قیر پوشاندن، قیراندود کردن، قطران، قیر مانند، قیرگون، قیری، قطرانی، قیرپوش، قیرخورده، (عامیانه) ملوان، ناوی، vt :برانگیخته، خشمگین کردن

انگلیسی به فارسی

قیر، قیرمالیدن به، قیر زدن، (. vt ):برانگیخته، خشمگین کردن، ازردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: beat the tar out of
(1) تعریف: a dark, oily, sticky, heavy substance obtained by the destructive distillation of wood, coal, or peat, and used in protective coatings and sealants, as on roads and roofs.
مشابه: pitch

(2) تعریف: something resembling this substance, as one of the waste products of tobacco smoke.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tars, tarring, tarred
عبارات: tar and feather, tarred with the same brush
• : تعریف: to apply tar to; smear or coat with tar.
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a sailor.
مشابه: mariner

• dark thick substance obtained from wood and other organic substances (used in protective coatings and sealants); sailor (informal)
smear or cover with tar, cover with asphalt, cover with pitch

دیکشنری تخصصی

[شیمی] قیر، قطران
[عمران و معماری] قطران - قیر - قیرگونی - قیراندود
[مهندسی گاز] قطران، قیر، قیرزدن
[نساجی] قطران - قیر
[نفت] قطران
[پلیمر] قطران، قیر

مترادف و متضاد

قیر (اسم)
pitch, tar

قیر مالیدن به (فعل)
tar

قیر زدن (فعل)
tar

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

جملات نمونه

1. tar is one of the byproducts of petroleum
قیر یکی از فراورده های جنبی نفت است.

2. tar is used to laminate sheets of brown paper
برای چند لا کردن کاغذ قهوه ای از قیر استفاده می شود.

3. tar serves as a binder in asphalt
در اسفالت،قیرکار همبند را می کند.

4. tar the base of the walls thoroughly
پایه ی دیوارها را خوب قیر اندود کن.

5. tar and feather
(روش شکنجه و اعدام در گذشته) قیرمالی کردن بدن برهنه و پرچسباندن به آن

6. tough tar
قیر غلیظ

7. some tobaccos have a lot of tar and nicotine
میزان جرم و نیکوتین برخی توتون ها زیاد است.

8. We use tar to make roads.
[ترجمه ترگمان]از قیر برای ساختن راه ها استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای استفاده از جاده ها از قیر استفاده می کنیم

9. The boxer knocked the tar out of his opponent.
[ترجمه ترگمان]مشت زن قیر را به طرف حریف پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]بوکسور حریف را از دست داد

10. Did the tar settle on the road?
[ترجمه ترگمان]قیر روی جاده آسفالت شد؟
[ترجمه گوگل]آیا قارچ در جاده حل شد؟

11. Janice smelt of piety and coal tar soap.
[ترجمه ترگمان]Janice بوی تقوا و صابون قطران ذغال سنگ داد
[ترجمه گوگل]جانیس ذرت معطر و صابون قهوهای مایل به زرد است

12. His facial scars radiating ridges pigmented with tar or carbon pictured some many-legged mutant spider.
[ترجمه ترگمان]زخم های صورت او از ridges که از قیر اندود شده بودند با قیر یا carbon تصور می کردند که یک عنکبوت mutant چند پا وجود دارد
[ترجمه گوگل]زخم های صورتش تابش رگهای رنگارنگ با قارچ یا کربن را نشان می دهد که برخی از عنکبوت های جهش یافته دارای چند پا هستند

13. Well, when he grabbed the tar baby, he got stuck.
[ترجمه ترگمان]، خب، وقتی بچه tar رو گرفت گیر کرد
[ترجمه گوگل]خوب، هنگامی که او بچه را گرفت، او گیر کرد

14. The amount of tar in cigarettes is also important but less so than the number smoked or duration of smoking.
[ترجمه ترگمان]مقدار قطران در سیگار هم مهم است اما کم تر از سیگار کشیدن یا مدت زمان سیگار کشیدن است
[ترجمه گوگل]مقدار قارچ در سیگار همچنین مهم است اما کمتر از تعداد سیگار یا طول مدت سیگار کشیدن

15. That road is coated with tar - the same substance found, to a greater or lesser degree, in cigarettes.
[ترجمه ترگمان]این جاده با قیر پوشانده شده است - همان ماده ای که یافت می شود، تا درجه پایین تر یا کم تر، در سیگار
[ترجمه گوگل]این جاده با قارچ پوشیده شده است - همان مواد موجود در سیگارها به میزان بیشتر یا کمتر

Some tobaccos have a lot of tar and nicotine.

میزان جرم و نیکوتین برخی توتونها زیاد است.


Tar the base of the walls thoroughly.

پایه‌ی دیوارها را خوب قیر‌اندود کن.


اصطلاحات

tar and feather

(روش شکنجه و اعدام در گذشته) قیرمالی کردن بدن برهنه و پرچسباندن به آن


tarred with the same brush

دارای عیوب و نواقص مشابه، از یک قماش


پیشنهاد کاربران

به غلط جلوه دادن.

نوعی ساز

ماده شیمیایی حاصل از سوختن توتون


تار ( قطران ) ترکیبی صمغ مانند، قهوه ای و چسبناک است و از صدها ماده شیمیایی مختلف ( هیدروکربنهای پلی آرو ماتیک، آمین های آروماتیک و ترکیبات غیر ارگانیک ) که بسیاری از آنها سمی، سرطانزا و جهش زا میباشند، تشکیل یافته است.

قیر ( ماده ای که از سوختن تنباکو بدست میاد )

قییییییر

noun
[count, noncount]
1 : a very thick, black, sticky liquid made from coal that becomes hard when it cools and that is used especially for road surfaces — see also coal tar
2 : a sticky substance that is formed by burning tobacco
low - tar cigarettes

قطران یا تار به موادی گفته می شود که معمولاً صمغ مانند، قهوه ای یا سیاه و چسبناک هستند و ترکیب های آلی حاصل از مواد مختلفی مانند زغال سنگ ( قطران زغال سنگ ) ، چوب ( قطران چوب ) ، نفت خام یا تورب هستند. برخی درختان مانند صنوبر، عرعر، و امثال آن می چکد. ( لغت نامه ی دهخدا )

قیر معادل pitch است و با قطران متفاوت است

tar ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: قطران
تعریف: مایع غلیظ سیاه‏ یا قهوه‏ای تیره که از تقطیر تخریبی چوب یا زغال‏سنگ حاصل می‏شود


کلمات دیگر: