کلمه جو
صفحه اصلی

parity


معنی : تساوی، تعادل، توازن، برابری، زوجیت، زوج بودن
معانی دیگر : هم ارزی، هم ترازی، هم ارجی، هم رتبگی، همانندی، تشابه، هم سنگی، همسانی، یکسانی، موازنه، (کامپیوتر) همسنگی، برابری نرخ مبادله ی ارزها، برابری ارزی، (ریاضی) دوتایگی، (فیزیک) همالی کوهه ها، تقارن امواج، کوهمالی، پارینه، (پزشکی - جنس ماده ای که یکبار یا بیشتر زاییده است) زاد آوردگی، زاد و ولد، جفتی

انگلیسی به فارسی

توازن، زوجیت


برابری، تساوی، زوج بودن، تعادل، جفتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: parities
(1) تعریف: equality in amount, status, strength, or the like.
مترادف: equality, equivalence, equivalency
متضاد: disparity
مشابه: balance, coequality, correspondence, equilibrium, equipoise, evenness, par, sameness, similitude

- The women did the same job as the men, but there was no parity with respect to pay.
[ترجمه رویا] زنان همان کار مردان را انجام دادند اما دستمزدشان با هم برابر نبود.
[ترجمه ترگمان] زنان این کار را به عنوان مردان انجام می دادند، اما با احترامی که برای پرداخت پول وجود نداشت، وجود نداشت
[ترجمه گوگل] زنان همان کار را با مردان انجام دادند، اما با توجه به پرداخت حقوق برابر نبود

(2) تعریف: equivalence for practical purposes, as in the armed strength of two countries.
مترادف: balance, equivalence
مشابه: equilibrium

(3) تعریف: in the United States, a level of government support for farm prices that gives farmers purchasing power equivalent to that in a chosen base period.

(4) تعریف: of currency, equivalence in value as expressed in the currency of another country.

• equality; extra bit added to bytes of computer data and are used to detect transmission errors (computers)
if there is parity between two things, they have equal power, status, or value; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] زوجیت
[کامپیوتر] بیت توازن - توازن، تعادل ویژگیهای که فرد یا زوج بودن یک عدد را بیان می کند . غالباً وقتی دسته ایی از بیت ها ( 1ها و 0 ها) در حال انتقال یا ذخیره هستند . یک بیت اضافه می شود . به طوری که تعداد کل 1ها همیشه فرد می شود . ( یا همیشه زوج می شود ) به این عمل توازن داده می گویند . بیتی که غلط ارسال شده، موجب این توازن می شود و تشخیص خطا را ممکن می کند. اگر دو بیت نادرست باشند . ( یا تعداد بیت های نادرست زوج باشد . ) تعادل ( توازن ) بدون تغییر می ماند . از این رو، اگر خطاها زیاد باشد . برخی از آنها تشخیص داده شده و گیرنده ی اطلاعات، چندین هشدار خطا دریافت می کند . اگر یک ترمینال کامپیوتری را تنظیم می کنید و نمی دانید که توازن و پارامترهای آن را چگونه تعریف نمایید به روش زیر عمل کنید . baud rate : 2400 , 9600 parity none data bits 8 stop bits 1 duplex full اطلاعات فوق، عمدتاً به صورت 1 و 8 و n 2400 بیان می شند و گاهی نیز از توازن زوج با 7 بیت داده استفاده می کنند و ترمینالی را که نادرست، تنظیم شده باشد . غالباً می توان تشخیص دادو زیرا حدود نیمی از کاراکترهای آنان نادرست اند در حالی که بقیه به طور عادی دریافت شده اند . حافظه ی کامپیوترهای سازگار با IBM PC از نظر توازن کنترل شده است و بیت های نادرست ضبط شده را تشخیص می دهد . وقتی یک تراشه ی حافظه از نظر آزمون توازن اشکال دارد. پیام parity error ظاهر می شود .
[برق و الکترونیک] پریتی روش آشکارسازی خطا که در مزاحل ورودی / خروجی ( I/O)، جایی که نویز می تواند در داده ها خطا ایجاد کند، به کار می رود. پریتی با شمارش تعداد یک ها در لغت داده معین می شود . پریتی فرد، بیت پریتی را طوری تعیین می کند که تعداد کل یکهای ارسال شده فرد باشد . پریتی زوج، بیت پریتی را طوری تعیین می کند که تعداد یکها زوج باشد.
[بهداشت] مرتبه زایمان
[ریاضیات] دوتایگی، زوجیت، هم نوع، هم خوانی، توازن، تساوی، تشابه، زوج بودن

مترادف و متضاد

تساوی (اسم)
analogy, equality, parity, equalization, coequality, par

تعادل (اسم)
balance, parity, par, equilibrium, equivalence, equivalency, equipoise, stasis

توازن (اسم)
harmony, balance, parity, poise, equipoise

برابری (اسم)
comparison, conformation, equality, parity, equalization, par, tie, homology, equation, parallelism, oneness

زوجیت (اسم)
parity

زوج بودن (اسم)
parity

equality, balance


Synonyms: adequation, affinity, agreement, analogy, approximation, closeness, coequality, conformity, congruity, consistency, correspondence, equal terms, equivalence, equivalency, likeness, nearness, par, parallelism, paraphernalia, resemblance, sameness, similarity, similitude, uniformity, unity


Antonyms: dissimilitude, imbalance, inequality


جملات نمونه

1. parity checking
بررسی همسنگی (توازن)

2. parity must exist between authority and responsibility
باید میان اختیار و مسئولیت موازنه برقرار باشد.

3. everywhere, women are demanding parity with men
در همه جا زن ها خواهان برابری با مردها هستند.

4. we must try to achieve parity with our industrial competitors
باید سعی کنیم با رقبای صنعتی خود هم تراز شویم.

5. Women have yet to achieve wage or occupational parity in many fields.
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز به برابری یا برابری شغلی در بسیاری از زمینه ها دست پیدا نکرده اند
[ترجمه گوگل]زنان هنوز در بسیاری از زمینه ها دستمزد یا برابری شغلی را به دست آورده اند

6. Prison officers are demanding pay parity with the police force.
[ترجمه ترگمان]ماموران زندان خواهان پرداخت برابری با نیروی پلیس هستند
[ترجمه گوگل]افسران زندان خواستار پرداخت پولی با نیروی پلیس هستند

7. British nurses would like to see pay parity with nurses in other major European countries.
[ترجمه ترگمان]پرستاران بریتانیایی می خواهند برابری را با پرستاران در دیگر کشورهای بزرگ اروپایی ببینند
[ترجمه گوگل]پرستاران بریتانیای انگلستان مایل به دیدن پرستاران در سایر کشورهای بزرگ اروپایی هستند

8. Women workers are demanding parity with their male colleagues.
[ترجمه ترگمان]کارگران زن خواهان برابری با همکاران مرد خود هستند
[ترجمه گوگل]کارگران زن خواستار همسویی با همکاران مرد هستند

9. The two currencies have now reached parity.
[ترجمه ترگمان]دو ارز اکنون به برابری رسیده اند
[ترجمه گوگل]دو ارز در حال حاضر برابر با رسیده است

10. Employers say wage parity must be linked to productivity and economic growth.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان می گویند که برابری دست مزد باید به بهره وری و رشد اقتصادی مرتبط باشد
[ترجمه گوگل]کارفرمایان می گویند که هزینه دستمزد باید با بهره وری و رشد اقتصادی مرتبط باشد

11. The dogma of parity ruled out devaluation to boost exports.
[ترجمه ترگمان]اصل برابری پول، کاهش ارزش صادرات را رد کرد
[ترجمه گوگل]سنت همبستگی، کاهش ارزش را برای افزایش صادرات کاهش داد

12. Edinburgh has yet to achieve parity core-funding with the younger London Film Festival.
[ترجمه ترگمان]ادینبورگ هنوز به تامین بودجه اصلی بودجه با جشنواره فیلم برتر لندن دست نیافته است
[ترجمه گوگل]ادینبورگ هنوز برای دستیابی به بودجه هسته ای برابر با جشنواره فیلم لندن جوان تر است

13. Kelly said the caucus is also seeking medical parity between men and women.
[ترجمه ترگمان]کلی گفت که این انجمن همچنین به دنبال برابری پزشکی بین زنان و مردان است
[ترجمه گوگل]کلی گفت که انجمن همچنین به دنبال تقسیم پزشکی بین مردان و زنان است

14. There is an effectively full parity between the purposes of cultural production and this more general social and cultural reproduction.
[ترجمه ترگمان]یک برابری کاملا کامل بین اهداف تولید فرهنگی و این تولید مثل general اجتماعی و فرهنگی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همبستگی مؤثر بین اهداف تولید فرهنگی و این بازتولید کلی اجتماعی و فرهنگی وجود دارد

15. These results suggest that smoking and parity are important risk factors for the development of symptomatic gall bladder disease in women.
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان می دهند که سیگار کشیدن و برابری عوامل خطر مهمی برای رشد بیماری مزمن مثانه در زنان هستند
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می دهد که سیگار کشیدن و زوال عقل از عوامل خطر مهم برای ایجاد بیماری علامت بیماری مثانه در زنان است

Parity must exist between authority and responsibility.

باید میان اختیار و مسئولیت موازنه برقرار باشد.


We must try to achieve parity with our industrial competitors.

باید سعی کنیم با رقبای صنعتی خود هم‌تراز شویم.


Everywhere, women are demanding parity with men.

در همه‌جا زن‌ها خواهان برابری با مردها هستند.


parity checking

بررسی هم‌سنگی (توازن)


پیشنهاد کاربران

همگونی

در اصطلاح پزشکی به معنی زایمان است و شامل سه زیر گروه nulliparity, primiparity & multiparity تقسیم می شود که به ترتیب به معنی بیش از یک بار زایمان، زایمان نخست یا یک زایمان وفردی بدون سابقه زایمان است.

parity ( علوم سلامت )
واژه مصوب: زایمندی
تعریف: تعداد زایمان های منجر به تولد نوزاد بالای بیست هفته اعم از زنده یا مرده

دامپزشکی و علوم دامی
شکم زایش


کلمات دیگر: