1. parity checking
بررسی همسنگی (توازن)
2. parity must exist between authority and responsibility
باید میان اختیار و مسئولیت موازنه برقرار باشد.
3. everywhere, women are demanding parity with men
در همه جا زن ها خواهان برابری با مردها هستند.
4. we must try to achieve parity with our industrial competitors
باید سعی کنیم با رقبای صنعتی خود هم تراز شویم.
5. Women have yet to achieve wage or occupational parity in many fields.
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز به برابری یا برابری شغلی در بسیاری از زمینه ها دست پیدا نکرده اند
[ترجمه گوگل]زنان هنوز در بسیاری از زمینه ها دستمزد یا برابری شغلی را به دست آورده اند
6. Prison officers are demanding pay parity with the police force.
[ترجمه ترگمان]ماموران زندان خواهان پرداخت برابری با نیروی پلیس هستند
[ترجمه گوگل]افسران زندان خواستار پرداخت پولی با نیروی پلیس هستند
7. British nurses would like to see pay parity with nurses in other major European countries.
[ترجمه ترگمان]پرستاران بریتانیایی می خواهند برابری را با پرستاران در دیگر کشورهای بزرگ اروپایی ببینند
[ترجمه گوگل]پرستاران بریتانیای انگلستان مایل به دیدن پرستاران در سایر کشورهای بزرگ اروپایی هستند
8. Women workers are demanding parity with their male colleagues.
[ترجمه ترگمان]کارگران زن خواهان برابری با همکاران مرد خود هستند
[ترجمه گوگل]کارگران زن خواستار همسویی با همکاران مرد هستند
9. The two currencies have now reached parity.
[ترجمه ترگمان]دو ارز اکنون به برابری رسیده اند
[ترجمه گوگل]دو ارز در حال حاضر برابر با رسیده است
10. Employers say wage parity must be linked to productivity and economic growth.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان می گویند که برابری دست مزد باید به بهره وری و رشد اقتصادی مرتبط باشد
[ترجمه گوگل]کارفرمایان می گویند که هزینه دستمزد باید با بهره وری و رشد اقتصادی مرتبط باشد
11. The dogma of parity ruled out devaluation to boost exports.
[ترجمه ترگمان]اصل برابری پول، کاهش ارزش صادرات را رد کرد
[ترجمه گوگل]سنت همبستگی، کاهش ارزش را برای افزایش صادرات کاهش داد
12. Edinburgh has yet to achieve parity core-funding with the younger London Film Festival.
[ترجمه ترگمان]ادینبورگ هنوز به تامین بودجه اصلی بودجه با جشنواره فیلم برتر لندن دست نیافته است
[ترجمه گوگل]ادینبورگ هنوز برای دستیابی به بودجه هسته ای برابر با جشنواره فیلم لندن جوان تر است
13. Kelly said the caucus is also seeking medical parity between men and women.
[ترجمه ترگمان]کلی گفت که این انجمن همچنین به دنبال برابری پزشکی بین زنان و مردان است
[ترجمه گوگل]کلی گفت که انجمن همچنین به دنبال تقسیم پزشکی بین مردان و زنان است
14. There is an effectively full parity between the purposes of cultural production and this more general social and cultural reproduction.
[ترجمه ترگمان]یک برابری کاملا کامل بین اهداف تولید فرهنگی و این تولید مثل general اجتماعی و فرهنگی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همبستگی مؤثر بین اهداف تولید فرهنگی و این بازتولید کلی اجتماعی و فرهنگی وجود دارد
15. These results suggest that smoking and parity are important risk factors for the development of symptomatic gall bladder disease in women.
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان می دهند که سیگار کشیدن و برابری عوامل خطر مهمی برای رشد بیماری مزمن مثانه در زنان هستند
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می دهد که سیگار کشیدن و زوال عقل از عوامل خطر مهم برای ایجاد بیماری علامت بیماری مثانه در زنان است