1. cake a la mode
کیک مخصوص
2. cake pan
تاوه ی کیک پزی
3. cake with lashings of ice-cream!
کیک و یک عالمه بستنی !
4. cake mix
آرد و سایر محتویات کیک که از پیش تهیه و در بسته به فروش می رسد
5. cake tin
1- قالب کیک پزی 2- قوطی برای نگهداری کیک،ظرف کیک
6. a cake intended for the party
یک کیک که مختص مهمانی است
7. a cake mix
آمیزه ی کیک،مخلوط کیک
8. a cake of soap
یک قالب صابون
9. a cake with cream filling
کیک که توی آن خامه گذاشته اند
10. the cake had alternate layers of chocolate and vanilla
کیک یک در میان از لایه های شکلات و وانیل درست شده بود.
11. the cake was coated with chocolate and capped with a sour cherry
کیک با لایه ای از شکلات پوشیده شده بود و آلبالویی بر نوک آن قرار داشت.
12. this cake crumbles easily
این کیک زود خرد می شود.
13. this cake is soggy
این کیک خمیر مانند است.
14. a buttery cake
کیک پرکره
15. a chocolate cake
کیک شکلاتی
16. a chocolate-coated cake
کیک پوشیده شده از شکلات
17. a dietetic cake
کیک رژیمی
18. a heavy cake
کیک خمیر مانند و بیات
19. a light cake
کیک سبک
20. a nutty cake
کیک آجیل دار
21. a yummy cake
یک کیک لذیذ
22. dust the cake with sugar
شکر را روی کیک بپاش.
23. eat the cake but don't spill the crumbs!
کیک را بخور ولی تکه های آن را نریز!
24. laminated chocolate cake
کیک شکلاتی لایه لایه
25. the wedding cake really cloyed me
کیک عروسی دلم را حسابی زد.
26. take the cake
(خودمانی)پیشی جستن،سبقت گرفتن،جایزه بردن
27. mehri cut the cake into six portions
مهری کیک را در شش تکه برید.
28. pari cut the cake into a few squares
پری کیک را به چند مکعب برید.
29. she bunged the cake in the oven and left
با سر به هوایی کیک را در فر انداخت و رفت.
30. she popped the cake into the oven
با سرعت کیک را در فر گذاشت.
31. sherry baked a cake for my birthday
شری کیکی برای تولد من پخت.
32. watch out! this cake is crumbly
مواظب باش ! این کیک زود متلاشی می شود.
33. a piece of cake
(خودمانی) راحت و آسان،مثل آب خوردن
34. a piece of cake
کار آسان و خوشایند،آب خوردن
35. he ate up the cake
تمام کیک را خورد.
36. sherry baked me a cake
شری برایم کیک پخت.
37. the frosting on a cake
(لایه ی) خامه روی کیک
38. you can't have your cake and eat it too
نمی توان خدا و خرما را با هم خواست
39. a big slice of that cake
یک بریده ی بزرگ از آن کیک
40. the children stuffed themselves with cake
بچه ها تا می توانستند کیک خوردند.
41. to sift sugar on a cake
روی کیک شکر پاشیدن
42. i have dibs on that piece of cake
چشمم دنبال آن کیک است.
43. the written exam was a piece of cake
امتحان کتبی مثل آب خوردن بود.
44. writing the essay was a piece of cake
نوشتن مقاله اصلا کاری نداشت (مثل آب خوردن بود).
45. i had a cup of tea and a large serving of cake
یک فنجان چای و یک تکه ی بزرگ کیک خوردم.