کلمه جو
صفحه اصلی

capillary


معنی : مویرگ، مویی، باریک
معانی دیگر : مویینگی، مویرگ بودن، موی سانی، نخ سانی، خاصیت کشش مویرگی، (کالبدشناسی) مویرگ، (در ابزار و غیره) لوله ی بسیار باریک، مویینه (capillary tube هم می گویند)، بسیار باریک، (در مورد لوله و مجرا) کم پرازه، کم قطر، شعریه، ظریف، عروق شعریه

انگلیسی به فارسی

(زیست‌شناسی) مویرگ


مویین، مویینه


مویرگی، مویرگ، مویی، باریک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: capillaries
(1) تعریف: a minute, hairlike blood vessel connecting the end of an artery to the beginning of a vein.

- Bruises are caused by broken capillaries near the surface of the skin.
[ترجمه ترگمان] Bruises توسط مویرگ های خونی در نزدیکی سطح پوست ایجاد می شوند
[ترجمه گوگل] کبودی ها توسط مویرگ های شکسته در نزدیکی سطح پوست بوجود می آیند

(2) تعریف: a small, fine tube.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to or occurring in, or as though in, a tube with a very small internal diameter.

(2) تعریف: in anatomy, occurring in or pertaining to the capillaries.

(3) تعریف: in physics, pertaining to or characteristic of capillarity.

(4) تعریف: in botany, hairlike.

• very small blood vessel
of or pertaining to a very small blood vessel
capillaries are tiny blood vessels.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مویین - مویینه - مویینگی
[برق و الکترونیک] مویی، مویینه - مویی در پیوند سیمی (wirebonding) به لوله ای تو خالی و ظریف از جنس تنگستن گفته میشود که سیم نازک از داخل آن هدایت می شود . در مرحله بعد لوله مویی روی سیم به منظور ایجاد پیوند فشار وارد می کند.
[زمین شناسی] موئینگی، موئین، موئینه
[نساجی] موئینه - جسم با خاصیت موئینه
[نفت] فشار مویینگی
[پلیمر] مویین
[آب و خاک] لوله موئینه

مترادف و متضاد

مویرگ (اسم)
arteriole, capillary

مویی (صفت)
capillary, hairy, ciliary, hirsute, shaggy

باریک (صفت)
delicate, tender, narrow, thin, capillary, strait, fragile, reedy, slender, tenuous, linear, thready, gracile

جملات نمونه

1. the capillary tube in a thermometer
مویینه ی گرماسنج

2. All the instruments are made from glass capillary tubing.
[ترجمه ترگمان]تمام ابزار از لوله های سیلیکونی ساخته شده از شیشه ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]تمام ابزار از لوله های مویرگ شیشه ساخته شده است

3. The efferent glomerular capillaries form a capillary plexus surrounding the proximal tubules.
[ترجمه ترگمان]مویرگ ها بستری از مویرگ ها شبکه ای از مویرگ ها را شکل می دهند که لوله های proximal مجاور را احاطه کرده اند
[ترجمه گوگل]مویرگ های گلومرولی مفرط یک رشته مویرگی در اطراف لوله های پروگزیمال ایجاد می کنند

4. Bending machine Blowlamp For soldered capillary fittings, a blowlamp is necessary.
[ترجمه ترگمان]برای استحکام بخشیدن به لوله های تعبیه شده، یک blowlamp ضروری است
[ترجمه گوگل]خم شدن دستگاه لامپ فوری برای اتصالات مویرگی لحیم کاری، لامپ فوری ضروری است

5. The base can also be used to hold capillary matting or moist grit for plants that require humid air.
[ترجمه ترگمان]این پایه می تواند برای نگه داشتن یک پادری و یا سنگریزه های مرطوب برای گیاهان استفاده شود که به هوای مرطوب نیاز دارند
[ترجمه گوگل]پایه را نیز می توان برای نگهداشتن مویرگی یا پودر مرطوب برای گیاهانی که نیاز به هوا مرطوب دارند استفاده می شود

6. With capillary fittings, you can use a blowlamp to melt the solder.
[ترجمه ترگمان]با اتصالات سیناپسی، می توانید از یک blowlamp برای ذوب کردن لحیم استفاده کنید
[ترجمه گوگل]با اتصالات مویرگی، می توانید از یک لامپ برای ریختن لحیم استفاده کنید

7. Methods: Using heavy caliber capillary gas chromatography with headspace sampling.
[ترجمه ترگمان]روش ها: استفاده از کروماتوگرافی گازی کالیبر سنگین با نمونه گیری headspace
[ترجمه گوگل]روش ها با استفاده از کروماتوگرافی گاز کاپیون سنگین کالیبره با نمونه برداری فضایی

8. Capillary accords with spleen on function, so it is owned by spleen in viscera - state.
[ترجمه ترگمان]Capillary با طحال بر سر کار به توافق می رسند، بنابراین به وسیله طحال در وضعیت جسمی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]کپیکال با تلخ بر روی عملکرد عمل می کند، به طوری که آن متعلق به طحال در بین گونه ها است - دولت

9. Using DB - FFAP Wide Bore capillary column and n - propanol as internal standard.
[ترجمه ترگمان]استفاده از داده های DB - FFAP با استفاده از ستون capillary Bore و n - propanol به عنوان استاندارد داخلی
[ترجمه گوگل]با استفاده از DB-FFAP ستون مویرگهای غشایی و N-پروپانول به عنوان استاندارد داخلی

10. Capillary gas chromatography for determination of some hazardous substances in oil paint thinners was established.
[ترجمه ترگمان]کروماتوگرافی گازی Capillary برای تعیین برخی مواد خطرناک در رنگ روغنی thinners ایجاد شد
[ترجمه گوگل]کروماتوگرافی گاز کاپیلیال برای تعیین برخی از مواد خطرناک در محلول های نفتی ایجاد شد

11. The density of capillary bed in the ulcer area of ergonovine group decreased.
[ترجمه ترگمان]چگالی بس تر مویرگی در ناحیه ulcer از گروه ergonovine کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]تراکم تله مویرگ در ناحیه زخم ergonovine کاهش می یابد

12. HP-5 capillary column was used for separation, diethyl phthalate as internal standard and FID for detection.
[ترجمه ترگمان]این ستون برای جداسازی، دی اتیل phthalate به عنوان استاندارد داخلی و FID برای تشخیص مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]ستون مویرگی HP-5 برای جداسازی، دی اتیل فتالات به عنوان استاندارد داخلی و FID برای تشخیص استفاده شد

13. Capillary electrochromatography; plate height equation; chromatographic process kinetics; radial diffusion; axial diffusion; column efficiency.
[ترجمه ترگمان]Capillary electrochromatography؛ معادله ارتفاع بشقاب؛ سینتیک فرآیند chromatographic؛ انتشار شعاعی؛ انتشار محوری؛ کارایی ستونی
[ترجمه گوگل]الکترو کروماتوگرافی مویرگی؛ معادله ارتفاع صفحات؛ سینتیک فرآیند کروماتوگرافی؛ انتشار شعاعی؛ انتشار عددی بازده ستون

14. Cleans and dries glass capillary viscometers using solvent and pressurized filtered air.
[ترجمه ترگمان]Cleans، خشک و خشک، با استفاده از حلال و فیلتر هوای فیلتر شده خشک می شوند
[ترجمه گوگل]ویسکومترهای مویرگ شیشه ای را با استفاده از حلال و هوای فشرده تحت فشار پاک می کند و خشک می کند

the capillary tube in a thermometer

مویینه‌ی گرماسنج


پیشنهاد کاربران

مویرگ

بخش بسیار نازک گیاه در ریشه ، تار کشنده


کلمات دیگر: