کلمه جو
صفحه اصلی

deadweight


سنگینی وزن، جسم بی حرکت، (وزن هر چیز بی حرکت) ایستاسنگش، مردار سنگش، (وزن وسیله ی نقلیه بدون محاسبه ی بار آن) خود وزن، وزن خشکه، خودسنگش، رجوع شود به: dead load

انگلیسی به فارسی

سنگینی وزن، جسم بی‌حرکت


انگلیسی به انگلیسی

• heavy burden; weight of a railroad car without cargo
heavy burden; weight of a railroad car without cargo
a dead weight is a load which is heavy and difficult to lift.
you can also refer to something which makes change or progress difficult as a dead weight.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the unrelieved weight of any inert mass, esp. a human or animal body.

(2) تعریف: (informal) one that is unproductive or gives no advantage, yet still requires resources to support.

- The vice president is a dead weight for the company.
[ترجمه ترگمان] معاون رئیس جمهور یک وزن مرده برای شرکت است
[ترجمه گوگل] معاون رئیس جمهور یک وزن مرده برای این شرکت است

(3) تعریف: see dead load.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بار مرده - خود وزن - ویژه وزن
[زمین شناسی] بار مرده، خود وزن- ویژه وزن
[نفت] ف ظرفیت بار
[حسابداری] ظرفیت بارگیری کشتی

جملات نمونه

1. The sleeping child was a deadweight in her arms.
[ترجمه زباری] کودک خواب آلود در آغوش او همچون بارسنگینی بود.
[ترجمه ترگمان]کودک خفته در آغوش او سنگینی سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]فرزند خواب یک وزن کم در آغوش او بود

2. He's told me what a deadweight you were to him.
[ترجمه زباری] او به من گفت که شما برای او چه بار اضافی هستید.
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که چه جسم سنگینی برای او بودی
[ترجمه گوگل]او به من گفت چه وزن شما برای او بود

3. Hence the deadweight burden triangle must be small.
[ترجمه ترگمان]از این رو، مثلث بار سنگین باید کوچک باشد
[ترجمه گوگل]از این رو، مثلث بارندگی بارگیری باید کوچک باشد

4. First, the area of the deadweight burden triangle in Figure 17-1 depends on the elasticity of the demand curve.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، مساحت دایره بار سنگین در شکل ۱ - ۱۷ به کشش منحنی تقاضا بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اول، محدوده ی بار بار بارگیری در شکل 17-1 به انعطاف پذیری منحنی تقاضا بستگی دارد

5. In the more meaningful deadweight trade signals from the continent also offer buyers encouragement.
[ترجمه ترگمان]به طور جدی تر، سیگنال های تجاری با ظرفیت بیشتر از قاره نیز به خریداران تشویق می کنند
[ترجمه گوگل]در سیگنالهای معناداری بیشتر، سیگنالهای تجاری از قاره نیز تشویق خریداران را ارائه می دهند

6. Show the area that is the deadweight burden of the tax.
[ترجمه زباری] منطقه ای را نشان دهید که در ان سنگینی بار اضافی بر روی مالیات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این ناحیه را نشان دهید که بار سنگین مالیات است
[ترجمه گوگل]منطقه ای را نشان دهید که بار مالیات بر ارزش افزوده است

7. As in other cases, the deadweight welfare loss depends on the price elasticity of demand.
[ترجمه ترگمان]همانطور که در موارد دیگر، زیان مالی سنگینی به کشش قیمتی تقاضا بستگی دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که در سایر موارد، از دست دادن رفاه کسری نیز بستگی به کشش قیمت تقاضا دارد

8. In calculating the size of deadweight burden triangles under monopoly, different economists have used different estimates of the elasticity of demand.
[ترجمه ترگمان]در محاسبه اندازه وزنه سنگینی که در انحصار دارند، اقتصاددانان مختلف از برآورده ای متفاوتی از میزان کشش تقاضا استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]در محاسبه اندازه سه گانه بار کیهانی تحت انحصار، اقتصاددانان مختلف از برآوردهای مختلف از کشش تقاضا استفاده کرده اند

9. But there is an additional tax burden or deadweight loss that is pure waste.
[ترجمه ترگمان]اما یک فشار اضافی مالیاتی و یا تلفات سنگینی وجود دارد که ضایعات خالص است
[ترجمه گوگل]اما یک بار مالیات اضافی یا کمبود وزن وجود دارد که خالص خالص است

10. Show why there is no deadweight burden if wages are taxed.
[ترجمه زباری] نشان دهید که چرا در صورتی که مالیات از دستمزد کسر شده باشد، هیچ گونه اضافه بار وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]به شما نشان دهید که اگر مالیات بر دست مزد پرداخت شود، بار سنگینی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]نشان می دهد که اگر دستمزد مالیاتی باشد، هیچ بار اضافی وجود ندارد

11. Supply, demand, elasticity, comparative advantage, consumer surplus, deadweight loss - these terms are part of the economist's language.
[ترجمه ترگمان]عرضه، تقاضا، الاستیسیته، مزیت رقابتی، مازاد مصرف کننده، کاهش وزن - این اصطلاحات بخشی از زبان اقتصاددان هستند
[ترجمه گوگل]عرضه، تقاضا، انعطاف پذیری، مزیت نسبی، مازاد مصرف کننده، از دست دادن وزن - این شرایط بخشی از زبان اقتصاددانان است

12. Would you mind lending me the draft scale deadweight scale of your ship?
[ترجمه ترگمان]آیا به من اجازه می دهید که پیش نویس وزن کشتی شما را به من قرض بدهید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید که مقیاس کمربندهای مقیاس بارگیری کشتی خود را به من بدهید؟

13. That's deadweight tonnage in both cases.
[ترجمه ترگمان]وزن سنگینی در هر دو مورد است
[ترجمه گوگل]این ظرفیت بارگیری در هر دو مورد است

14. It has the advantage of light deadweight, little material, low windward acreage and convenient amending.
[ترجمه ترگمان]این سیستم دارای مزیت ظرفیت سنگین، مواد کوچک، acreage پایین باد و اصلاح مناسب است
[ترجمه گوگل]این مزیت را دارد که از وزن کم نور، مواد کمی، زمین های کم آبی و راحتی اصلاح برخوردار است

15. Keeping him upright was no easy task, for he was practically a deadweight.
[ترجمه ترگمان]نگه داشتن او کار ساده ای نبود، چون عملا جسم سنگینی داشت
[ترجمه گوگل]نگه داشتن او درست کار ساده ای نبود، زیرا او عملا وزن کم بود

16. The drunken man was a dead weight in my arms.
[ترجمه ترگمان]این مرد مست در آغوش من سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]مرد مست مرد وزن من در آغوش من بود

17. With difficulty she managed to pull his dead weight onto the bed.
[ترجمه ترگمان]با زحمت توانسته بود بار سنگین خود را روی تخت بکشد
[ترجمه گوگل]با دشواری او موفق به کشیدن وزن مرده خود را بر روی تخت

18. It was, in a very real sense, a dead weight.
[ترجمه ترگمان]این، با احساس بسیار واقعی، یک وزن مرده بود
[ترجمه گوگل]این یک وزن واقعی بود

19. My brain's dead weight, I'm tryin'to get my head straight.
[ترجمه ترگمان]سرم را تکان می دهم و سعی می کنم سرم را صاف کنم
[ترجمه گوگل]وزن مرده مغزم، من سعی میکنم سرم را به طور مستقیم برمیدارم

20. There are too much dead weight in the company, so things need to be streamlined.
[ترجمه ترگمان]وزن بسیار زیادی در شرکت وجود دارد، بنابراین همه چیز باید ساده و ساده باشد
[ترجمه گوگل]وزن کم در شرکت وجود دارد، بنابراین چیزها باید ساده باشند

21. The dead weight of poverty oppressed these farmers.
[ترجمه ترگمان]وزن مرده فقر این کشاورزان را تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه گوگل]وزن مرده فقر این کشاورزان را سرکوب کرد

22. The crustal stress analysis indicated the dead weight stress is affects the tunnel the primary factor.
[ترجمه ترگمان]آنالیز استرس crustal نشان داد که فشار وزن مرده بر روی تونل عامل اولیه تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل تنش پوسته نشان داد که وزن تنش مرده تأثیر اولیه تونل دارد

23. He hoisted the dead weight over his shoulder.
[ترجمه ترگمان]بار دیگر وزنش را روی شانه او گذاشت
[ترجمه گوگل]او وزن مرده را روی شانه اش تحمیل کرد

24. They were simply a dead weight on her shoulders.
[ترجمه ترگمان]فقط روی شانه هایش سنگینی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها به سادگی یک وزن مرده در شانه هایشان بودند

25. According to topographical situation of Yanan Pipeline, conduct dead weight oil transporting test a - gainst elevation difference.
[ترجمه ترگمان]با توجه به وضعیت توپوگرافی خط لوله Yanan، حمل و نقل روغن وزن مرده در حمل و نقل تفاوت ارتفاع سنجی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]با توجه به وضعیت توپوگرافی خط لوله یانان، آزمایش حمل و نقل نفت مرطوب را افزایش می دهد

26. The dead weight of men with their heads full of sand.
[ترجمه ترگمان]وزن مردان با سره ای پر از شن
[ترجمه گوگل]وزن مرده مردانی که سرشان پر از شن و ماسه است

27. "We expect less than 50 million dead weight tons will be delivered this year," he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" ما انتظار داریم که امسال کم تر از ۵۰ میلیون تن کشته شوند \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'ما انتظار داریم که کمتر از 50 میلیون تن وزن مرغ در سال جاری تحویل شود '

28. The cable sag caused by cable dead weight is vertical.
[ترجمه ترگمان]افتادگی کابل به علت وزن مرده کابل عمودی است
[ترجمه گوگل]سقوط کابل توسط وزن مرده کابلی عمودی است

29. That pig will weigh 4 score, dead weight.
[ترجمه ترگمان]این خوک ۴ امتیاز، وزن مرده را وزن خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این خوک 4 نمره، وزن مرده را وزن خواهد کرد

پیشنهاد کاربران

واژه ای توهین آمیزِ متوسط ( خیلی فحش سنگینی نیست ولی خوبم نیست ) به معنای تنِ لش

بار اضافی


کلمات دیگر: