کلمه جو
صفحه اصلی

quantitative


معنی : کمی، چندی، مقداری، وابسته بخاصیت حرف هجادار، بیان شده بر حسب صفات
معانی دیگر : وابسته به مقدار، چندانی، چندایی، چندینه ای (در برابر: کیفی qualitative)، سنجش پذیر، چندا پذیر، ایاره پذیر

انگلیسی به فارسی

مقداری، کمی، چندی، بیان شده بر حسب صفات، وابسته بخاصیت حرف هجا دار


کمی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: quantitatively (adv.), quantitativeness (n.)
(1) تعریف: of, concerning, or capable of being measured or expressed as, a quantity.

(2) تعریف: of or concerning the amount or quantity of something, as opposed to its nature or attributes. (Cf. qualitative.)

• pertaining to quantity; measurable, having a determinable quantity
quantitative means relating to the size or amount of something.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کمی
[شیمی] کمی، وابسته به مقدار
[مهندسی گاز] کمی
[نساجی] کمی - مقدار کمیتی - از نظر کیفیت
[ریاضیات] کمی، مقداری
[آمار] کمی

مترادف و متضاد

کمی (صفت)
quantitative

چندی (صفت)
quantitative

مقداری (صفت)
quantitative

وابسته به خاصیت حرف هجا دار (صفت)
quantitative

بیان شده بر حسب صفات (صفت)
quantitative

جملات نمونه

1. He said it was only a quantitative difference.
[ترجمه ترگمان]او گفت که این فقط یک تفاوت کمی است
[ترجمه گوگل]او گفت که تنها تفاوت کمی است

2. We need to do a proper quantitative analysis of this problem.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک تحلیل کمی مناسب از این مشکل انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید تجزیه و تحلیل کمی از این مشکل انجام دهیم

3. There is no difference between the two in quantitative terms.
[ترجمه ترگمان]بین این دو به لحاظ کمی تفاوت وجود ندارد
[ترجمه گوگل]تفاوت بین این دو در شرایط کمی وجود ندارد

4. They will combine both qualitative and quantitative measurements.
[ترجمه ترگمان]آن ها هم اندازه های کیفی و هم کمی را با هم ترکیب خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها هر دو اندازه گیری کیفی و کمی را ترکیب خواهند کرد

5. Topocide is an emotional issue; quantitative research procedures were clearly inappropriate.
[ترجمه ترگمان]Topocide یک مساله احساسی است؛ روش های تحقیق کمی کاملا نامناسب بودند
[ترجمه گوگل]Topocide یک مسئله عاطفی است؛ روش های تحقیق کمی به وضوح نامناسب بود

6. These studies draw a quantitative portrait of ministers, legislators, bureaucrats, businessmen, trade union or party officials.
[ترجمه ترگمان]این مطالعات تصویر کمی از وزرا، قانونگذاران، کارمندان، تجار، اتحادیه تجاری و یا مقامات حزب را ترسیم می کنند
[ترجمه گوگل]این مطالعات تصویری کمی از وزرای، قانونگذاران، بوروکرات ها، تجار و کارفرمایان، کارفرمایان یا مقامات حزبی را تشکیل می دهد

7. Demanding but worthwhile effort to unify qualitative and quantitative research methods under one logic of inference.
[ترجمه ترگمان]درخواست از تلاش های ارزشمند برای متحد کردن روش های تحقیق کمی و کیفی تحت یک منطق استنتاجی
[ترجمه گوگل]تلاش تقاضای، اما ارزشمند برای متحد کردن روش های تحقیق کیفی و کمی تحت یک منطق استنباط

8. These quantitative measures of uncertainty will then be entered in a number of investment formulations to see how they perform.
[ترجمه ترگمان]سپس این معیارهای کمی عدم قطعیت در تعدادی از فرمول های سرمایه گذاری وارد خواهند شد تا ببینیم آن ها چگونه عمل می کنند
[ترجمه گوگل]سپس این تعداد کمی از عدم قطعیت در تعدادی از فرمولهای سرمایه گذاری برای دیدن نحوه انجام آنها وارد می شود

9. Given present quantitative disparities between East and West, incremental performance improvements do provide something to worry about.
[ترجمه ترگمان]با توجه به نابرابری های کمی بین شرق و غرب، بهبود عملکرد افزایشی چیزی برای نگرانی در مورد آن فراهم می کند
[ترجمه گوگل]با توجه به نابرابری های کمی موجود بین شرق و غرب، پیشرفت های عملکرد افزایشی چیزی را برای نگرانی فراهم می کنند

10. Using quantitative analysis and charts of past currency movements, he predicts the dollar will rally briefly in the first quarter.
[ترجمه ترگمان]او با استفاده از تحلیل کمی و نمودارهای جریان پول گذشته، پیش بینی می کند که دلار به طور خلاصه در ربع اول جمع خواهد شد
[ترجمه گوگل]با استفاده از تجزیه و تحلیل کمی و نمودار حرکت های ارز گذشته، او پیش بینی می کند که دلار در سه ماهه اول به طور خلاصه به پایان می رسد

11. The quantitative effects of the drugs were related to the rate of fluid secretion or absorption.
[ترجمه ترگمان]اثرات کمی این داروها به میزان ترشح مایع یا جذب مرتبط بودند
[ترجمه گوگل]اثرات کمی داروها به میزان ترشح یا جذب مایع مربوط می شود

12. In addition each shows a different preference for quantitative forecasts, compared with more qualitative outlooks.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هر کدام یک ترجیح متفاوت برای پیش بینی های کمی را نشان می دهند، در حالی که نظریه های کیفی بیشتری دارند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هر پیشنهادی را برای پیش بینی های کمی در مقایسه با پیش بینی های کیفی بیشتری نشان می دهد

13. Courses may cover general, quantitative and developmental aspects of the subjects and includes lectures, seminars and laboratory work.
[ترجمه ترگمان]این دوره ها می توانند جنبه های عمومی، کمی و رشدی از موضوعات را پوشش دهند و شامل سخنرانی ها، سمینارها و کاره ای آزمایشگاهی شوند
[ترجمه گوگل]دوره ها ممکن است جنبه های عمومی، کمی و توسعه ای از موضوعات را پوشش دهد و شامل سخنرانی ها، سمینارها و کارهای آزمایشگاهی باشد

14. I believe in discovery and rigor and quantitative correctness and sophisticated analysis.
[ترجمه ترگمان]من به کشف و دقت و دقت کمی و تحلیل پیچیده اعتقاد دارم
[ترجمه گوگل]من به کشف و سختی و صحت کمی و تجزیه و تحلیل پیچیده اعتقاد دارم

15. In comparison with the elaborate quantitative data sets on voting we have little empirical information on this group phenomenon.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با مجموعه داده های کمی پیچیده در رای گیری، ما اطلاعات تجربی کمی در مورد این پدیده گروه داریم
[ترجمه گوگل]در مقایسه با مجموعه داده های دقیق کمی درباره رای گیری ما اطلاعات تجربی کمی درباره پدیده این گروه داریم

پیشنهاد کاربران

کوانتومی

از لحاظ کمّی


کمیت
مقدار


کلمات دیگر: