کلمه جو
صفحه اصلی

bell


معنی : ناقوس، سرستون، زنگ زنگوله، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن
معانی دیگر : زنگ، زنگوله، صدای زنگ، به زنگ مجهز کردن، زنگ یا زنگوله بستن به، به شکل زنگ، ناقوس مانند، استکانی، زنگ دیس، (جمع) آلت موسیقی متشکل از استوانه هایی که با چکشک چوبی به آن می زنند، رجوع شود به: glockenspiel، (کشتیرانی) زنگی که هر نیم ساعت به صدا در می آید، مدت نیم ساعت، به شکل ناقوس درآوردن، (مانند ناقوس) به تدریج فراخ شدن، صدای طولانی و عمیق (مثل صدای تازی در پی شکار)، زوزه، زوزه کشیدن، گویچه ی شناور زنگ دار، زنگ بویه، الکساندر گراهام بل (مخترع امریکایی تلفن)، کم کم پهن شدن مثل پاچه شلوار

انگلیسی به فارسی

زنگ زنگوله، ناقوس، زنگ آویختن به، دارای زنگ کردن، کم‌کم پهن شدن (مثل پاچه شلوار)


بل، ناقوس، سرستون، زنگ زنگوله، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: ring a bell
(1) تعریف: a hollow metal cup, often of bronze, which makes a ringing sound when struck by a hard object such as a clapper.
مترادف: chime
مشابه: alarm, carillon, gong, ringer, tocsin

(2) تعریف: the flared opening of a musical brass or wind instrument, where the sound emerges.

(3) تعریف: the ringing of a bell.
مترادف: chime, ring, tintinnabulation, toll
مشابه: alarm, ding, ding-dong, peal, siren, ting, ting-a-ling, tinkle, tocsin
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bells, belling, belled
مشتقات: bell-like (adj.)
• : تعریف: to expand and take the shape of a bell.
مشابه: expand, flare

• family name; alexander graham bell (1847-1922), american scientist and inventor of the telephone
hollow metal object used to make a ringing sound; ringing sound made by a bell
a bell is a device that makes a ringing sound which is used to attract people's attention.
a bell is also a hollow metal object shaped like a cup which has a piece hanging inside it that hits the sides and makes a sound.
if you say that something rings a bell, you mean that it reminds you of something else, but you cannot remember exactly what; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مادگی - مادگی لوله
[برق و الکترونیک] زنگ
[زمین شناسی] مادگی، مادگی لوله
[معدن] زنگ (ایمنی) - قیف (معادن زیرزمینی)

مترادف و متضاد

ناقوس (اسم)
ring, bell, gong

سرستون (اسم)
capital, bell

زنگ زنگوله (اسم)
bell

زنگ اویختن به (فعل)
bell

دارای زنگ کردن (فعل)
bell

کم کم پهن شدن (فعل)
bell

signaling object or sound


Synonyms: alarm, buzz, buzzer, carillon, chime, clapper, curfew, ding-dong, dinger, gong, peal, ringer, siren, tintinnabulum, tocsin, toll, vesper


جملات نمونه

1. bell curve
کمان زنگ سان،منحنی زنگدیس

2. the bell rings hourly
زنگ هر ساعت یک بار به صدا در می آید.

3. to bell a cat
به گربه زنگوله بستن

4. wind bell
زنگوله ی بادی،باد زنگ (رجوع شود به: wind chimes)

5. a loud bell
ناقوس پر صدا

6. a sonorous bell
ناقوس پر طنین

7. the church bell started clanging
ناقوس کلیسا شروع کرد به دنگ دنگ کردن.

8. the church bell strikes every hour
ناقوس کلیسا هر ساعت به صدا درمی آید.

9. the second bell
زنگ دوم

10. ring a bell
1- زنگ را زدن 2- خاطره ای را زنده کردن،به یاد آوردن،به نظر آشنا آمدن

11. ring the bell
(خودمانی) موفق شدن،به کامیابی رسیدن

12. to ring a bell
زنگ زدن

13. give (someone) a bell
(انگلیس) تلفن زدن (به کسی)

14. it rings a bell
مثل اینکه دارد یادم می آید،مرا به یاد چیزی می اندازد

15. his name rings a bell
اسم او آشنا به نظر می رسد.

16. his name rings a bell
اسمش به نظر آشنا می آید.

17. i heard the church bell ding-donging from afar
از دور صدای دینگ دانگ کردن زنگ کلیسا را شنیدم.

18. the ring of a bell
صدای زنگ

19. i pushed the button but the bell didn't ring
دکمه را فشار دادم ولی زنگ به صدا در نیامد.

20. if you press the button, the bell will ring
اگر دکمه را فشار بدهی زنگ به صدا در می آید.

21. if you push the button, the bell will ring
اگر دکمه را فشار بدهی زنگ به صدا در می آید.

22. never send to know for whom the bell tolls . . .
(جان دان) هرگز نخواه که دریابی برای که ناقوس به صدا در می آید . . .

23. (j. donne) never send to know for whom the bell tolls, it tolls for thee
هرگز جویا نشو که ناقوس برای که به صدا درآمده است: برای تو صدا می کند.

24. (j. donne) therefore never send to know for whom the bell tolls . . .
بنابراین هرگز جویا نشو که برای چه کسی ناقوس به صدا در می آید . . .

25. he had conditioned the dogs to bark as soon as a bell was rung
او سگ ها را خو داده بودکه به مجرد به صدا درآمدن زنگ پارس کنند.

26. I've been ringing the door bell, there's no answer.
[ترجمه ترگمان]زنگ در را زدم، جوابی نیامد
[ترجمه گوگل]من زنگ زنگ زنگ زده بودم، هیچ پاسخی وجود ندارد

27. He raised the hammer and hit the bell.
[ترجمه ترگمان]چکش را بلند کرد و به صدا درآمد
[ترجمه گوگل]او چکش را بلند کرد و زنگ زد

28. The church bell tolled the hour.
[ترجمه ترگمان]زنگ کلیسا به صدا درآمد
[ترجمه گوگل]زنگ کلیسا ساعت را جشن گرفت

29. They could hear the sound of a bell tolling in the distance.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]آنها می توانند صدای زنگ را در فاصله ای شنیدند

30. The bell has rung for a long time.
[ترجمه ترگمان]زنگ مدت زیادی نواخته می شود
[ترجمه گوگل]زنگ برای مدتی طول کشید

to ring a bell

زنگ زدن


The doorbell rang.

زنگ در به صدا درآمد.


(J. Donne) therefore never send to know for whom the bell tolls ...

بنابراین هرگز جویا نشو که برای چه کسی ناقوس به صدا در میآید ...


did you hear the bell?

صدای زنگ را شنیدی؟


the second bell

زنگ دوم


to bell a cat

به گربه زنگوله بستن


His name rings a bell.

اسم او آشنا به نظر می‌رسد.


اصطلاحات

bell curve

کمان زنگ‌سان، منحنی زنگدیس


bell-shaped

زنگدیس، ناقوس مانند


give (someone) a bell

(انگلیس) تلفن زدن (به کسی)


it rings a bell

مثل اینکه دارد یادم می‌آید، مرا به یاد چیزی می‌اندازد


پیشنهاد کاربران

زنگ

زنگ مدرسه😜😜

قلاده_زنگوله


زنگ زنگوله

در متون کلاسیک: جرس

bell ( موسیقی )
واژه مصوب: زنگ 1
تعریف: هریک از خانوادۀ زنگ ها


کلمات دیگر: