کلمه جو
صفحه اصلی

alkali


معنی : قلیا
معانی دیگر : (از عربی)، شخار، فلز قلیایی، ماده ای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق

انگلیسی به فارسی

( alkalis - alkalies . pl ) قلیا، ماده‌ای با خاصیت قلیایی مثل سود محرق، فلز قلیایی


قلیایی، قلیا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: alkalies, alkalis
(1) تعریف: any of a category of base chemicals, made up of hydroxides of certain metals and of ammonium, which neutralize acids to form salts.
مشابه: base

(2) تعریف: a soluble salt found in some soil composition, making it unfit for agriculture.

• soluble base, any of a class of bases which neutralize acids to form salts (chemistry)
an alkali is a chemical substance that turns litmus paper blue.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] قلیا، قلیایی - (از ریشه عربی ) 1- قلیا، شخار 2- فلز قلیایی 3- (ماده ى ) قلیایی، شخارى
[عمران و معماری] قلیایی
[برق و الکترونیک] قلیایی
[زمین شناسی] قلیا، ماده ای با خاصیت قلیایی، مواد غتی از سدیم و یا پتاسیم
[نساجی] قلیا ( رنگ کاغذ تورنسل را آبی می کند ) - باز
[آب و خاک] قلیا

مترادف و متضاد

قلیا (اسم)
alkali, soda

soluble base; opposite of an acid


Synonyms: antacid, caustic soda, salt


جملات نمونه

1. an alkali neutralizes an acid
قلیا اسید را خنثی می کند.

2. When an acid and an alkali react together the result is a salt and water.
[ترجمه ترگمان]وقتی اسیدی و قلیایی با هم واکنش نشان می دهند، نتیجه نمک و آب است
[ترجمه گوگل]هنگامی که اسید و قلیایی با یکدیگر واکنش نشان می دهند نتیجه یک نمک و آب است

3. Discarded acid should be neutralized with alkali before disposal.
[ترجمه ترگمان]اسید Discarded باید قبل از مصرف با قلیایی خنثی شود
[ترجمه گوگل]قبل از دفع اسید دفع شده باید با قلیایی خنثی شود

4. When an acid and alkali react together the result is a salt and water.
[ترجمه ترگمان]وقتی اسیدی و قلیایی با هم واکنش نشان می دهند، نتیجه نمک و آب است
[ترجمه گوگل]هنگامی که اسید و قلیایی با یکدیگر واکنش نشان می دهند نتیجه یک نمک و آب است

5. In 1895 he entered the alkali business.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۸۹۵ به کار alkali وارد شد
[ترجمه گوگل]در سال 1895 وارد تجارت قلیایی شد

6. A different alkali would have been used for the manufacture of later soda glasses.
[ترجمه ترگمان]برای تولید شیشه های نوشابه بعدی، قلیایی متفاوتی استفاده می شد
[ترجمه گوگل]یک قلیا متفاوت برای تولید عینک های سودا استفاده می شود

7. There are reasonable approximations of bicarbonate and alkali secretion for each subject on separate occasions.
[ترجمه ترگمان]برای هر سوژه در موارد جداگانه، تقریب های منطقی برای ترشح کربنات و کربنات سدیم وجود دارد
[ترجمه گوگل]تقریبی معقول ترشح بی کربنات و قلیایی برای هر موضوع در موارد خاص وجود دارد

8. The hydration enthalpies of some alkali metal ions and halide ions are shown in table
[ترجمه ترگمان]The enthalpies از یون های فلزی قلیایی و یون های هالید در جدول نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]آنتولپیدهای هیدراتاسیون برخی از یونهای فلز قلیایی و یونهای هالید در جدول نشان داده شده است

9. Refluxed gastric alkali was determined by appearance of gastric marker in oesophageal aspirates.
[ترجمه ترگمان]alkali Refluxed با ظهور علامت of در oesophageal مصمم بود
[ترجمه گوگل]قلیایی معده رفلکس شده بوسیله ظاهر مارکر معده در آسپیرات های استروئیدی است

10. Special efficacy on Saline - alkali soil management.
[ترجمه ترگمان]کارایی ویژه در مدیریت خاک Saline - آلکالی
[ترجمه گوگل]کارایی ویژه در مدیریت خاک سالین - قلیایی

11. A large quantity of saline alkali land provided material condition for the production.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از زمین های شوری آب شور برای تولید فراهم کرد
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی از زمین های قلیایی شور باعث ایجاد شرایطی برای تولید شد

12. Meanwhile, we also provide you trisodium phosphate, alkali protease, Sodium carbonate, sodium sulphide and bicarbonate, etc.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، ما همچنین trisodium فسفات، پروتئین های قلیایی، کربنات سدیم، سدیم سولفید و بی کربنات و غیره را برای شما فراهم می کنیم
[ترجمه گوگل]در همین حال، ما همچنین شما را تری سدیم فسفات، پروتئین قلیایی، کربنات سدیم، سولفید سدیم و بی کربنات و غیره ارائه می دهد

13. However, a dock leaf is useless against wasp stings, which contain an alkali.
[ترجمه ترگمان]اما یک برگ لنگر در برابر نیش زنبور بی ثمر است، که حاوی قلیایی است
[ترجمه گوگل]با این حال، یک برگ حصیری در برابر نیش های گاو نر است که حاوی قلیایی هستند

14. This is consistent with glass technology at the time-the principal alkali used was also soda.
[ترجمه ترگمان]این روش با فن آوری شیشه ای در آن زمان سازگار است - the اصلی مورد استفاده نیز مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این با تکنولوژی شیشه ای در آن زمان همخوانی دارد - قلیایی اصلی نیز سودا بود

15. Reactive dyestuffs, developed in the Fifties, chemically react with the cotton fibre, under the influence of alkali and heat.
[ترجمه ترگمان]dyestuffs واکنشی که در the ایجاد شد، به طور شیمیایی با الیاف پنبه ای، تحت نفوذ of و گرما واکنش نشان داد
[ترجمه گوگل]رنگدانه های واکنشی که در دهه پنجاه توسعه یافتند، به طور شیمیایی با فیبر پنبه، تحت تاثیر قلیایی و گرما واکنش نشان می دهند

پیشنهاد کاربران

alkali ( شیمی )
واژه مصوب: قلیا
تعریف: ترکیب دارای کیفیت بازی


کلمات دیگر: