کلمه جو
صفحه اصلی

worm


معنی : کرم، مار، مارپیچ کردن، خزیدن، لولیدن
معانی دیگر : کوخ، شکند، کرمک، آدم قابل تحقیر، پست، دون، (مجازی) اسباب درد و شکنجه، عذاب، مثل کرم حرکت کردن، مارپیچ رفتن، (با حیله و زرنگی) وارد شدن، رسوخ کردن، خارج شدن، رفتن، کرم شکار کردن، کرم گرفتن، (پیچ و غیره را) رزوه کردن، دنده دار کردن، کرم گرفته شدن یا کردن، کرم زده شدن یا کردن، کرمو شدن یا کردن، کرم خورده کردن یا شدن، (با مکر و حیل) بدست آوردن، گرفتن، درکشیدن، (با دارو و غیره کرم شکم را) انداختن، کرم زدایی کردن، (پیچ و مهره) رزوه، رجوع شود به: archimedes' screw، (مهجور) مار، افعی، هر بخش یااندام کرم مانند بدن، کرم ریخت، (پزشکی) کرم زدگی، کرم گرفتگی، کرمویی، (جانورشناسی) رجوع شود به: lytta، سوسمار، خزنده

انگلیسی به فارسی

کرم، مار، خزیدن، لولیدن، مارپیچ کردن


کرم، سوسمار، مار، خزنده، خزیدن، لولیدن، مارپیچ کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of numerous related invertebrates with long, thin, flexible, round or flat bodies and no limbs.

(2) تعریف: something that resembles or suggests these animals in appearance, method of movement, or the like.

(3) تعریف: something that consumes or torments from within.

- a worm of doubt
[ترجمه ترگمان] یک کرم شک
[ترجمه گوگل] یک کرم شک

(4) تعریف: (informal) a contemptible person.

(5) تعریف: (pl.; used with a singular verb) any disease or disorder resulting from an infestation of internal tissues or organs by worms or other parasites.

(6) تعریف: see computer worm.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: worms, worming, wormed
(1) تعریف: to make one's way slowly or by a winding route.

(2) تعریف: to achieve a position or status by artful or insidious means (usu. fol. by out or into).

- He tried to worm out of his predicament.
[ترجمه ترگمان] سعی کرد که از این مخمصه خلاص شود
[ترجمه گوگل] او سعی کرد از مشکل خود کرم برود
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: wormlike (adj.), wormer (n.)
(1) تعریف: to cause or make by moving in a winding, indirect route.

- The automobile wormed its way through heavy traffic.
[ترجمه ترگمان] اتومبیل ها از طریق ترافیک سنگین به راه خود باز گشتند
[ترجمه گوگل] خودرو از طریق ترافیک سنگین خود را از دست داد

(2) تعریف: to elicit (information) by persistent or devious means (usu. fol. by out or from).

- She couldn't worm the secret plans out of him.
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست نقشه های پنهانی را از او بیرون بکشد
[ترجمه گوگل] او نمی توانست برنامه های مخفی خود را از او کرم کند

(3) تعریف: to treat for or cure of intestinal parasites.

- The vet worms cats and dogs.
[ترجمه ترگمان] کرم های دامپزشک و سگ
[ترجمه گوگل] گربه ها و سگ ها کرم های دامپزشکی دارند

• (computers) any type of storage medium that can only be written to once but can be read an unlimited number of times (such as a cd-rom)
type of legless invertebrate; servile person, "weasel"; screwing; computer virus which usually copies itself through a network and wastes resources or causes damage (computers)
creep, crawl (like a worm); squeeze cunningly; sneak (in or out); kill intestinal parasites
a worm is a small thin animal without bones or legs.
if animals or people have worms, worms are living as parasites in their intestines.
if you worm your way somewhere, you move there slowly and with difficulty.
if you worm information out of someone, you gradually persuade them to give you it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کرم
[کامپیوتر] یکبار بنویس چند بار بخوان، یکبار بنویس چند بار بازیاب .
[برق و الکترونیک] کرم
[زمین شناسی] حلزونی، چند بار بازیاب، یکبار نوشتن چندین بار خواندن ،چند بار بخوان - نوعی دستگاه ذخیره انبوه که براساس فنآوری دیسک نوری که دادههای آن در ذخیره دایمند
[ریاضیات] لوله ی مارپیچی حلزونی، پیچ حلزون
[کامپیوتر] نوعی دیسک نوری که یک کامپیوتر می تواند اطلاعات را یک بار در آن ذخیره کرده و سپس آن را بخواند، اما نمی تواند آن را تغییر دهد. در مقابل با CD_ROM کامپیوتر می تواند فقط دیسک ر ابخواند و نمی تواند هیچ نوع اطلاعات جدیدی را روی آن بنویسد . نگاه کنید به CD-ROM .

مترادف و متضاد

کرم (اسم)
cream, phylloxera, magnificence, benefaction, worm, worms, helminth, munificence, larva

مار (اسم)
worm, serpent, snake

مارپیچ کردن (فعل)
worm

خزیدن (فعل)
shrink, ramp, couch, grovel, worm, snail, slither, crawl, creep, lie up, slime, snake

لولیدن (فعل)
wiggle, worm, squirm, wriggle, hotch, sniggle, squiggle

جملات نمونه

He decided not to let them worm the secret out of him.

او تصمیم گرفت نگذارد آنها آن راز را از او بیرون بکشند.


the bad friend who wormed all of the money out of Hassan

دوست نابابی که همه‌ی پول حسن را از او درکشید


This dog has been thoroughly wormed.

این سگ کاملاً کرم‌زدایی شده است.


1. a worm was wiggling in the mud
کرم در گل ها می لولید.

2. the worm of conscience
عذاب وجدان

3. the worm visualized through a bronchoscope
کرمی که توسط نایژه بین نمایان شد.

4. the worm was trodden underfoot
کرم زیر پا له شد.

5. the early bird catches the worm
کرم نصیب مرغی می شود که سحرخیز است،سحرخیز باش تا کامروا شوی

6. the early bird catches the worm
سحرخیز باش تا کامروا شوی

7. he decided not to let them worm the secret out of him
او تصمیم گرفت نگذارد آنها آن راز را از او بیرون بکشند.

8. The early bird catches the worm.
[ترجمه ترگمان]پرنده زود کرم را می گیرد
[ترجمه گوگل]پرنده اول کرم را میگیرد

9. ’Tis the early bird that catches the worm.
[ترجمه ترگمان]\" این همان پرنده ای است که کرم را می گیرد
[ترجمه گوگل]Tis پرنده اولیه است که کرم را جلب می کند

10. The cut worm forgives the plow.
[ترجمه ترگمان]کرم بریده شده، خیش را می بخشد
[ترجمه گوگل]کرم برش بذر را بیهوش می کند

11. A worm will turn.
[ترجمه ترگمان] یه کرم تبدیل میشه
[ترجمه گوگل]یک کرم تبدیل خواهد شد

12. To wriggle is to wrest about like a worm.
[ترجمه ترگمان] به خاطر این که مثل یه کرم ازت دور بشم
[ترجمه گوگل]برای کشیدن این است که در مورد مانند یک کرم گول زدن

13. I worm all my birds in early spring.
[ترجمه ترگمان]بهار زود همه پرندگان خود را کرم می کنم
[ترجمه گوگل]من همه ی پرندگان من را در اوایل بهار کرم می دهم

14. The sparrow has a worm in its beak.
[ترجمه ترگمان]گنجشک یک کرم به منقار دارد
[ترجمه گوگل]جلبک دارای کرم در شکمش است

15. the early bird catches the worm.
[ترجمه ترگمان]پرنده زود کرم را می گیرد
[ترجمه گوگل]پرنده اول کرم را میگیرد

16. The crushed worm will turn.
[ترجمه ترگمان] کرم له شده تبدیل میشه
[ترجمه گوگل]کرم خرد شده تبدیل خواهد شد

17. A large worm wriggled in the freshly dug earth.
[ترجمه ترگمان]یک کرم بزرگ در خاک تازه شخم خورده فرورفته بود
[ترجمه گوگل]یک کرم بزرگ در زمین تازه کشف کرد

Some worms are parasites of the digestive system.

برخی کرم‌ها انگل دستگاه گوارشی هستند.


an earthworm

کرم خاکی


silkworm

کرم ابریشم


the worms who attack our constitution under the guise of patriotism

آن پست فطرت‌هایی که زیر نقاب وطن‌پرستی قانون اساسی به ما حمله می‌کند


the worm of conscience

عذاب وجدان


I wormed my way through the crowd.

از میان جمعیت مارپیچ حرکت کردم.


She wormed her way into the young man's heart.

او با مکر به قلب مرد جوان راه یافت.


Birds were worming in the mud.

پرندگان در گل کرم شکار می‌کردند.


a machine that worms screws

ماشینی که پیچ‌ها را رزوه می‌کند


a wormed apple

یک سیب کرمو


a wormed tree stump

تنه‌ی کرم‌زده‌‌ی درخت


اصطلاحات

can of worms

(امریکا - عامیانه) مشکل بزرگ، مسئله‌ی پردردسر، مخمصه‌ی زیاد


the early bird catches the worm

سحرخیز باش تا کامروا شوی


پیشنهاد کاربران

کرم یا مار

کِرمیدَن.
لولیدن.

کرم های رایانه ای

خزیدن

کرم، خزیدن، آدم پست

کرم، کوخ، شکند، کرمک، آدم قابل تحقیر، پست، دون، ( مجازی ) اسباب درد و شکنجه، عذاب، مثل کرم حرکت کردن، لولیدن، مارپیچ رفتن، ( با حیله و زرنگی ) وارد شدن، رسوخ کردن، خارج شدن، رفتن، کرم شکار کردن، کرم گرفت . . .

در مکانیک ( چرخ حلزون ) به معنی ماردون می شود

کرم، خزیدن، پست، تحقیر کردن

کرم، پسد، تحقیر کردن


کرم، مار، تمساح، خزیدن، کرمک، لولیدن

کرم.
برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه برای جمله سازی ( چه بهترمسخره ) و تصویر سازی بهره برد.
بعضی آدمها worm ( کرم ) دارند لذا باعث war ( جنگ ) و یا warm ( گرم کردن ) آن می شوند.
کرم بودن worm را از حرف o درون worm هم می توان تشخیص داد سطح مقطع کرم دایره ای است کرم لوله ای است.

کرم


کلمات دیگر: