کلمه جو
صفحه اصلی

admissible


معنی : قابل قبول، پذیرفتنی، مجاز، روا، قابل تصدیق
معانی دیگر : قابل پذیرش، موجه، محکمه پسند

انگلیسی به فارسی

قابل‌قبول، قابل‌تصدیق، پذیرفتنی، روا، مجاز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: admissibly (adv.), admissibility (n.), admissibleness (n.)
• : تعریف: capable or deserving of being admitted or conceded; allowable, esp. in a legal sense.
مترادف: allowable, permissible
متضاد: inadmissible
مشابه: acceptable, approved, authorized, competent, legal, legitimate, licit, plausible

- A lie-detector test is not admissible evidence.
[ترجمه ترگمان] تست تشخیص دروغ شواهد قابل قبولی نیست
[ترجمه گوگل] تست آشکارساز دروغ شواهد قابل قبول نیست
- Weapons of any kind are not admissible in school.
[ترجمه ترگمان] سلاح های هر نوعی در مدرسه قابل پذیرش نیست
[ترجمه گوگل] سلاح های هر نوع در مدرسه قابل قبول نیستند

• acceptable
if evidence is admissible, it can be considered during a trial in a court of law; a legal term.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مجاور، قابل قبول
[ریاضیات] مجاز

مترادف و متضاد

Antonyms: illegitimate, inadmissible, inapplicable, irrelevant, unfair, unjust, unsuitable, wrong


قابل قبول (صفت)
acceptable, passable, admissible, tolerable, allowable, believable, receivable, acceptive

پذیرفتنی (صفت)
acceptable, admissible, plausible, receivable

مجاز (صفت)
free, admissible, allowable, allowed, permissible, licensed, permissive, lawful, admittable, tropologic, licit, rated

روا (صفت)
free, admissible, allowable, admitted, allowed, permissible, permissive, lawful, licit

قابل تصدیق (صفت)
admissible, certifiable

able or deserving of consideration; allowable


Synonyms: acceptable, allowed, applicable, appropriate, concedable, fair, fitting, just, justifiable, lawful, legal, legitimate, licit, likely, logical, not impossible, not unlikely, okay, passable, permissible, permitted, pertinent, possible, probable, proper, rational, reasonable, relevant, right, suitable, tolerable, tolerated, warranted, worthy


جملات نمونه

admissible evidence

شواهد قابل قبول


Your excuse is not admissiable.

عذر شما موجه نیست.


1. admissible evidence
شواهد قابل قبول

2. The court ruled that the evidence was admissible.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم داد که این مدرک قابل قبول است
[ترجمه گوگل]دادگاه تصریح کرد که شواهد قابل قبول است

3. Convictions will rise steeply now photographic evidence is admissible.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر Convictions به شدت افزایش پیدا خواهد کرد و شواهد تصویری قابل پذیرش است
[ترجمه گوگل]محکومیت ها به سرعت در حال افزایش است و شواهد عکاسی قابل قبول است

4. The claim was not admissible under the current policy.
[ترجمه ترگمان]این ادعا تحت سیاست فعلی مجاز نبود
[ترجمه گوگل]این ادعا تحت سیاست فعلی قابل قبول نیست

5. Photographs are usually admissible evidence provided it can be proved that they are authentic.
[ترجمه ترگمان]عکس ها معمولا مدارک قابل قبولی هستند که می توان ثابت کرد که آن ها معتبر هستند
[ترجمه گوگل]عکس ها معمولا شواهد قابل قبولی هستند که می توانند اثبات کنند که معتبر هستند

6. The judge ruled that new evidence was admissible.
[ترجمه ترگمان]قاضی حکم داد که شواهد جدید قابل پذیرش است
[ترجمه گوگل]قاضی تصمیم گرفت که شواهد جدید پذیرفته شود

7. Breadth-first search is admissible, i. e. guaranteed to find the highest scoring path through the graph.
[ترجمه ترگمان]جستجو برای اولین بار قابل قبول نیست، من E که بالاترین مسیر رو توی نمودار پیدا کردن
[ترجمه گوگل]جستجوی اولیه پهنا قابل قبول است، من e تضمین شده برای پیدا کردن بالاترین مسیر به ثمر رساند از طریق نمودار

8. The judge ruled that the documents were admissible, and this appeal is basically against that ruling.
[ترجمه ترگمان]قاضی حکم داد که مدارک قابل قبول است و این درخواست اساسا بر علیه آن حکم است
[ترجمه گوگل]قاضی تصریح کرد که اسناد پذیرفته شده اند و این درخواست عمدتا علیه این حکم است

9. Again, is parliamentary material admissible in support of an argument for an alternative construction?
[ترجمه ترگمان]بار دیگر، آیا یک ماده پارلمانی مجاز در حمایت از یک استدلال برای ساخت جایگزین وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]مجددا، آیا مجلس ماده در حمایت از یک بحث برای ساخت و ساز جایگزین قابل قبول است؟

10. With admissible or near-admissible algorithms the search can end as soon as a spanning hypothesis has been found.
[ترجمه ترگمان]با وجود الگوریتم قابل قبولی یا نزدیک - قابل پذیرش، جستجو می تواند به محض پیدا شدن یک فرضیه پوشا به پایان برسد
[ترجمه گوگل]با الگوریتم قابل قبول یا تقریبا قابل قبول جستجو می تواند به زودی به عنوان یک فرضیه پوشیده شده به پایان برسد

11. If the Commission thinks the case admissible and worth proceeding with, it sees if it can achieve a friendly settlement.
[ترجمه ترگمان]اگر کمیسیون فکر کند که این مورد قابل پذیرش است و ارزش ادامه آن را دارد، به نظر می رسد که می تواند به یک توافق دوستانه دست یابد
[ترجمه گوگل]اگر کمیسیون فکر می کند که پرونده قابل قبول و ارزش دارد، می بیند که آیا می تواند به حل و فصل دوستانه دست یابد

12. Parliamentary material is admissible where the legislation is ambiguous, uncertain or leads to an absurdity.
[ترجمه ترگمان]مطالب پارلمانی قابل پذیرش است که در آن قانون مبهم، نامشخص، نامشخص است و منجر به پوچی می شود
[ترجمه گوگل]ماده پارلمانی قابل قبول است که در آن قوانین مبهم، نامشخص یا منجر به پوچ بودن است

13. It was simply not admissible that something as blatantly solid as a rock could have come from the heavens.
[ترجمه ترگمان]فقط به این دلیل نبود که چیزی به آن اندازه محکم که سنگ می توانست از آسمان بیاید
[ترجمه گوگل]به سادگی غیر قابل قبول بود که چیزی به ظاهر محکم به عنوان یک سنگ ممکن است از آسمان برسد

14. For hearsay evidence to be admissible in proceedings in the magistrates' court the proceedings have to be family proceedings.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که شواهد شایعات ممکن است در روند دادرسی در دادگاه قضات قابل پذیرش باشد، دادرسی باید اقامه دعوی کند
[ترجمه گوگل]برای رسیدگی به شواهدی که در دادرسی در دادگاه قضات قابل قبول است، پرونده باید در پرونده خانواده باشد

15. Confessions made during this period are admissible and often devastating.
[ترجمه ترگمان]اعترافات در این دوران قابل پذیرش و اغلب ویرانگر هستند
[ترجمه گوگل]اعترافات انجام شده در این دوره پذیرفته و اغلب ویرانگر است

پیشنهاد کاربران

مسموع ( تخصصی حقوق )

قابل قبول معتبر

قابل استماع ( در دادگاه، دیوان، . . . )


کلمات دیگر: