پنجره، پنجره دار کردن
windowing
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] ایجاد پنجره
[برق و الکترونیک] پنجره ای کردن
[برق و الکترونیک] پنجره ای کردن
پیشنهاد کاربران
windowing ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پنجرهبندی
تعریف: تقسیم یک صفحه به مجموعهای از پنجرهها
واژه مصوب: پنجرهبندی
تعریف: تقسیم یک صفحه به مجموعهای از پنجرهها
کلمات دیگر: