کلمه جو
صفحه اصلی

counterproductive


(دارای نتایج یا تاثیر خلاف انتظار) زیانبخش، گزندآور، آسیب آور، پادفرآور

انگلیسی به فارسی

(دارای نتایج یا تأثیر خلاف انتظار) زیان‌بخش، گزندآور، آسیب‌آور


ضد تولید کننده


انگلیسی به انگلیسی

• nonadvantageous, hindering the attainment of a goal, impeding progress
something that is counter-productive has the opposite effect from what you intend.

جملات نمونه

1. Sending young offenders to prison can be counterproductive.
[ترجمه ترگمان]فرستادن مجرمین جوان به زندان می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه گوگل]ارسال مجرمان جوان به زندان می تواند منفی باشد

2. Increases in taxation would be counterproductive.
[ترجمه FM] افزایش مالیات می تواند زیانبار باشد
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات معکوس خواهد بود
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات می تواند منفی باشد

3. Improved safety measures in cars can be counterproductive as they encourage people to drive faster.
[ترجمه ترگمان]افزایش اقدامات ایمنی در ماشین ها می تواند نتیجه معکوس داشته باشد چون آن ها مردم را تشویق می کنند که سریع تر حرکت کنند
[ترجمه گوگل]اقدامات ایمنی بهبود یافته در خودروها می تواند منفی باشد زیرا باعث تشویق مردم به رانندگی سریع تر می شود

4. Such clock-punching may in fact be counterproductive.
[ترجمه ترگمان]چنین ضربه ای ممکن است نتیجه ای معکوس داشته باشد
[ترجمه گوگل]چنین پیمایش ساعت ممکن است در واقع منفی باشد

5. It would be counterproductive to do otherwise.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت این کار نتیجه ای معکوس نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]این کار غیرممکن است

6. A confrontation is really going to be counterproductive for everyone.
[ترجمه ترگمان]رویارویی واقعا برای همه معکوس خواهد بود
[ترجمه گوگل]مقابله ای واقعا برای همه مخالف است

7. But the counterproductive nature of this policy gesture can not escape attention.
[ترجمه ترگمان]اما ماهیت معکوس این ژست سیاسی نمی تواند از توجه فرار کند
[ترجمه گوگل]اما ماهیت غلط این جنبۀ سیاسی نمیتواند از توجه فرار کند

8. It is counterproductive to be derogatory about hairstyle, clothing, or current countercultural heroes.
[ترجمه ترگمان]منفی است که درباره مدل مو، لباس و یا قهرمانان هاکی فعلی شان بگویم
[ترجمه گوگل]این موانعی است که در مورد مدل موهای، لباس، و یا قهرمانان ضد فرهنگی فعلی از بین رفته است

9. Being too available can be counterproductive.
[ترجمه Mahsa] بیش از حد در دسترس بودن می تواند منفی باشد.
[ترجمه ترگمان]بودن بیش از حد ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه گوگل]بودن بیش از حد در دسترس می تواند منفی باشد

10. Although such inhibition might seem counterproductive, it is actually crucial. Normal brain function depends on both excitatory and inhibitory neurotransmitters.
[ترجمه ترگمان]اگر چه چنین مهار ممکن است معکوس به نظر برسد، اما در حقیقت حیاتی است عملکرد مغز عادی به انتقال دهنده های عصبی برانگیزاننده و بازدارنده بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اگرچه چنین مهارتی ممکن است مقابله کند، اما واقعا مهم است عملکرد مغز عادی بستگی به هر دو عصبی و تحریک کننده است

11. This is a false and counterproductive approach; it is to true open-mindedness what glib moral relativism is to genuine tolerance.
[ترجمه ترگمان]این یک رویکرد اشتباه و معکوس است؛ این یک رویکرد باز درست است؛ تفکر نسبی گرایی اخلاقی یک تحمل واقعی است
[ترجمه گوگل]این یک رویکرد غلط و غلط است؛ این به راستی باز بودن است که نسبی گرایی اخلاقی به تحمل واقعی است

12. When I suggested that oversized shirts were therefore counterproductive, he shut me up with a reminder of my previous bad taste.
[ترجمه ترگمان]وقتی که من پیشنهاد کردم که این پیراهن oversized به نتیجه برسد، او مرا با یادآوری مزه بد قبلی خود بست
[ترجمه گوگل]هنگامی که پیشنهاد می کردم که پیراهن های بزرگتر منفی بود، او با یادآوری طعم و مزه قبلی من را بست

13. Constant correction by a teacher is often counterproductive, as the student may become afraid to speak at all.
[ترجمه ترگمان]تصحیح ثابت توسط یک معلم، اغلب نتیجه معکوس دارد، چرا که دانش آموز ممکن است از صحبت کردن با همه نگران شود
[ترجمه گوگل]تصحیح دائمی توسط یک معلم اغلب غیرممکن است، زیرا ممکن است دانشجو به هیچوجه نگران نباشد

14. Moreover, strike action could be counterproductive.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اقدام به اعتصاب می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اقدامات اعتصاب می تواند منفی باشد

15. Putting very young offenders in prison can be counterproductive.
[ترجمه ترگمان]قرار دادن مجرمین جوان در زندان می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه گوگل]قرار دادن مجرمان بسیار جوان در زندان می تواند منفی باشد

پیشنهاد کاربران

غیرسازنده

نتیجه معکوس


بی فایده و بی ارزش

ایجادکننده تقابل

دور از انتظار

نتیجه عکس

نتیجه معکوس دادن

نتایج منفی


نتیجه عکس
نتیجه خلاف انتظار

تولید کننده ی نتیجه ی معکوس

زیانبار

زیان دهنده
زیان دِه
ضرر دهنده

آسیب زا

بی ثمر

اثر معکوس/متقابل

بیهوده/ بی اثر/ ناموثر

ناقض غرض، نقض کنندۀ غرض، نقض غرض

آسیب زا
دارای اثر عکس و مخرب

پیامد معکوس

ضد مولد

ضدّتولید

مضر

غیر مولد


کلمات دیگر: