کلمه جو
صفحه اصلی

surpass


معنی : بهتر بودن از، پیش افتادن از، تفوق جستن
معانی دیگر : پیشی گرفتن، جلو زدن، پیشتر رفتن، بیشتر بودن، فراتر رفتن، خارج بودن از

انگلیسی به فارسی

پیش افتادن از، بهتر بودن از، تفوق جستن


پیشی گرفتن، پیش افتادن از، بهتر بودن از، تفوق جستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surpasses, surpassing, surpassed
مشتقات: surpassable (adj.)
(1) تعریف: to go past or beyond in degree or quantity; be greater or larger than.
مترادف: better, exceed, outdo, outstrip, top
مشابه: best, cap, one-up, outclass, overcome, pass, trump

- This year's milk production surpasses last year's.
[ترجمه R.A] تولید شیر امسال از تولید سال قبل پیشی میگیرد
[ترجمه ترگمان] تولید شیر امسال از سال گذشته بهتر است
[ترجمه گوگل] تولید شیر در سال گذشته از سال گذشته پیشی گرفته است

(2) تعریف: to be better than or exceed in talent, accomplishment, or the like.
مترادف: excel, outdo, outmatch, outshine, top
مشابه: ace, best, better, break, cap, eclipse, exceed, outperform, outstrip, overshadow, transcend

- She surpassed all others with her excellent teaching skills.
[ترجمه ترگمان] او با مهارت های تدریس عالی خود، از همه دیگران پیشی گرفت
[ترجمه گوگل] او بیش از همه با مهارت های عالی آموزش خود را پیشی گرفت

(3) تعریف: to be beyond the reach, powers, or capacity of; transcend.
مترادف: transcend
مشابه: exceed, outdistance, rise above

• exceed, be greater than; do better than, excel; go beyond, transcend
to surpass someone or something means to be better than them or to have more of a particular quality than them; a formal word.
if something surpasses expectations or understanding, it goes beyond the limit of what could have been expected or what could have been understood.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بزرگتر بودن، تجاوز

مترادف و متضاد

بهتر بودن از (فعل)
cote, excel, surpass

پیش افتادن از (فعل)
surpass, whop, outstrip, outmatch

تفوق جستن (فعل)
surpass

outdo something or someone


Synonyms: beat, best, better, cap, eclipse, exceed, excel, go beyond, go one better, improve upon, outdistance, outgo, outmatch, outpace, outperform, outrank, outrival, outrun, outshine, outstep, outstrip, outweigh, override, overshadow, overstep, pass, put to shame, rank, surmount, top, tower, tower above, transcend, trump


Antonyms: fail, fall behind, lose


جملات نمونه

1. The machines of the twentieth century surely surpass those of earlier times.
ماشین های قرن بیستم، مطمئناً از دوره های قبلی بهتر هستند

2. Most farmers believe that rural life far surpasses urban living.
بیشتر کشاورزان بر این عقیده هستند که زندگی روستایی خیلی بهتر از زندگی شهری است

3. It is undeniable that a cold lemonade in July cannot be surpassed.
بدون شک در ماه جولای هیچ چیز نمی تواند بهتر از یک لیموناد خنک باشد

4. the desire to surpass animated hassan's efforts to continue his education
میل برتری جویی،حسن را برانگیخت که تحصیلات خود را ادامه دهد.

5. nor let the sea surpass its bounds
(میلتون) و نگذار دریا از کران خود فراتر رود.

6. He was determined to surpass the achievements of his older brothers.
[ترجمه ترگمان]مصمم بود که از دستاوردهای برادران بزرگ ترش پیشی بگیرد
[ترجمه گوگل]او مصمم بود از دستاوردهای برادران بزرگترش پیشی بگیرد

7. It will be hard to surpass this very high score.
[ترجمه ترگمان]به سختی می توان از این امتیاز بسیار بالا پیشی گرفت
[ترجمه گوگل]این نمره بسیار بالا خواهد بود

8. He hopes one day to surpass the world record.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است روزی از رکورد جهانی پیشی بگیرد
[ترجمه گوگل]او امیدوار است یک روز برای پیشی گرفتن از رکورد جهانی

9. That would surpass its previous high of $ 37
[ترجمه رضا] آن از ارزش قبلی 37 دلاری خود پیشی خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]که از ۳۷ دلار قبلی بالاتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]این پیشتر از 37 دلار پیشی گرفته است

10. He wants to surpass and astound them by transforming the world.
[ترجمه ترگمان]می خواهد با تغییر جهان از آن ها پیشی بگیرد
[ترجمه گوگل]او می خواهد آنها را با تغییر جهان تغییر دهد

11. In 15 years, China will likely surpass the U. S. as the world's largest market.
[ترجمه ترگمان]در عرض ۱۵ سال، چین احتمالا از ایالات متحده پیشی خواهد گرفت اس به عنوان بزرگ ترین بازار جهان
[ترجمه گوگل]در 15 سال، چین احتمالا از U S به عنوان بزرگترین بازار جهان پیشی خواهد گرفت

12. In the early 1990s, Goodby helped Sega surpass Nintendo.
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۹۰، Goodby به سگا برتر از نینتندو کمک کرد
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1990، گودبی به سایگا کمک کرد تا نینتندو را پیشی بگیرد

13. Middle-class living standards here far surpass life in Moscow, where many still live dormitory-style in small apartments.
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی طبقه متوسط در این کشور از زندگی در مسکو فراتر می رود، جایی که هنوز بسیاری از آن ها در آپارتمان های کوچکی در خوابگاه زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی طبقه متوسط ​​در اینجا بسیار بیشتر از زندگی در مسکو، که در آن بسیاری هنوز هم در خوابگاه خوابگاه در آپارتمان های کوچک زندگی می کنند

14. Housing surpass Qingdao Qingdao Seagull unknown Seaview Hotel to listen to the sea Menuhin family, cooking, it is cheaper!
[ترجمه ترگمان]خانه سازی از هتل Seaview Qingdao Seagull unknown برای گوش دادن به خانواده Menuhin دریا، پخت وپز، ارزان تر است!
[ترجمه گوگل]مسکن بیش از چینگدائو چینگدائو جاذبه ناشناخته Seaview هتل برای گوش دادن به دریا Menuhin خانواده، پخت و پز، ارزان تر است!

15. Surpass the high marks demand sheet statistics regular college course thesis!
[ترجمه ترگمان]در پایان، آمار بالای برگه درخواست ماهانه دانشکده را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]آمار باال بالا آمار ورق تقاضا به طور منظم پایان دوره کالج!

16. The modern gecko's length of body will not surpass 16 inches.
[ترجمه ترگمان]طول عمر مدرن بدن از ۱۶ اینچ بالاتر نخواهد رفت
[ترجمه گوگل]طول جک مدرن از 16 اینچ فراتر نرود

17. But, like the Super Bowl itself, expectations for these Web sites usually surpass the actual event.
[ترجمه ترگمان]اما مانند خود سوپر بول، انتظارات برای این وب سایت ها معمولا از رویداد واقعی پیشی می گیرند
[ترجمه گوگل]اما، مانند خود Super Bowl، انتظارات این وب سایت ها معمولا از رویداد واقعی پیشی می گیرد

He surpassed all his contemporaries in learning.

از نظر دانش بر همه‌ی معاصران خود پیشی گرفت.


The result surpassed all our expectations.

نتیجه از تمام انتظارات ما بیشتر بود.


Nor let the sea surpass its bounds.

(میلتون) و نگذار دریا از کران خود فراتر رود.


Her beauty surpasses description.

زیبایی او خارج از وصف است.


پیشنهاد کاربران

پیشی گرفتن

تجاوز کردن

بهتر شدن در طول زمان

That has surpassed all expectations
یعنی فراتر از تمام انتظارات بودند.

جلوتر ، فراتر

برآورده کردن
That has surpassed all expectations
که همه انتظارات رو برآورده کرده است

بهتر بودن ، پیشی گرفتن

surpass///فراتر بودن ، فراتر رفتن

suppress///سرکوب کردن

بهتر بودن از ، پیشی گرفتن از ، فراتر بودن از


اقا این کلمه حرف اضافه نداره پس خودتون باید" از "رو اضافه کنید


کلمات دیگر: