کلمه جو
صفحه اصلی

judgmental


(وابسته به تمایل به قضاوت به ویژه تمایل به قضاوت کوته فکرانه درباره ی دیگران) اهل قضاوت، قضاوتی، وابسته به قضاوت، داورانه، دادرسانه

انگلیسی به فارسی

قضاوتی، وابسته به قضاوت، داورانه، دادرسانه


(وابسته به تمایل به قضاوت بهویژه تمایل به قضاوت کوتهفکرانه درباره‌ی دیگران) اهل قضاوت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: tending to form disapproving opinions of others

- He accused her of being judgmental about his friends.
[ترجمه ترگمان] او را به قضاوت درباره دوستانش متهم می کرد
[ترجمه گوگل] او او را متهم به قضاوت در مورد دوستان خود کرد

• critical, censorious, tending to judge

جملات نمونه

1. You must try not to be so judgmental about people.
[ترجمه ترگمان]تو باید سعی کنی که این قدر درباره مردم قضاوت نکنی
[ترجمه گوگل]شما باید سعی کنید در مورد مردم خیلی قضاوت نکنید

2. We tried not to seem critical or judgmental while giving advice that would protect him from ridicule.
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم انتقادی و منتقدانه به نظر not در حالی که پند دادن به او از تمسخر او جلوگیری می کرد
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم در حالی که توصیه هایی می کردیم که از او خجالت می کشیدند، به نظر نمی رسید انتقادی و قاطعانه

3. He walked past her, giving her a judgmental frown.
[ترجمه ترگمان]از کنارش گذشت و به او اخم کرد
[ترجمه گوگل]او از او گذشته، او را به قتل رساند

4. I am much more open-minded and less judgmental than if I had gone to a more homogeneous school.
[ترجمه ترگمان]من بسیار more و less از آن هستم که اگر به مدرسه homogeneous می رفتم
[ترجمه گوگل]من بسیار بازجذب و کمتر قضاوت می کنم اگر من به یک مدرسه همگن رفته بودم

5. Managers who did encounter hostile, judgmental, or disinterested reactions from their bosses rarely initiated such interactions again.
[ترجمه ترگمان]مدیرانی که با واکنش های خصمانه، قضاوتی و disinterested رفتار می کردند، به ندرت این تعاملات را آغاز می کردند
[ترجمه گوگل]مدیران که با واکنش های خصمانه، قضاوت یا بی طرفانه از کارفرمایان خود مواجه شدند، به ندرت چنین تعاملات را دوباره آغاز کردند

6. You're being too judgmental.
[ترجمه ترگمان] تو خیلی زود قضاوت می کنی
[ترجمه گوگل]شما بیش از حد قضاوت می کنید

7. Be curious, not judgmental. Walt Whitman
[ترجمه ترگمان] کنجکاو باش، قضاوت نکن والت ویتمن
[ترجمه گوگل]کنجکاو نباشید والت ویتمن

8. I think that she is too judgmental to be a good therapist.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که او بیش از حد judgmental که یک درمانگر خوب باشد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او بسیار متعهد به درمانگر خوب است

9. Cliquish, judgmental, and/or stuck up people annoy the hell out of me.
[ترجمه ترگمان]Cliquish، قضاوت کردن، یا stuck کردن مردم از من به جهنم
[ترجمه گوگل]کلاشینک، قضاوت و / یا خاموش کردن مردم، جهنم را از بین می برند

10. I am typically very judgmental andself - help books and typically find them self - satisfied and generally meaningless.
[ترجمه ترگمان]من معمولا کتاب های بسیار judgmental andself - به کتاب ها کمک می کنم و به طور معمول آن ها را ازخودراضی و به طور کلی بی معنی می یابم
[ترجمه گوگل]من معمولا قضاوت می کنم و خودم - کتاب های کمک می کنم و معمولا آنها را خود راضی و به طور کلی بی معنی پیدا می کنند

11. Have judgmental marketing insight, topping judgment, sound interpersonal and communication skills and innovation ability.
[ترجمه ترگمان]دارای بینش بازاریابی judgmental، قضاوت اولیه، مهارت های بین فردی و ارتباطی و توانایی نوآوری هستند
[ترجمه گوگل]داشتن بینش بازاریابی قضایی، قضاوت بالایی، مهارت بین فردی و ارتباطی و توانایی نوآوری

12. A male who is so judgmental and unappreciative is no candidate for marriage.
[ترجمه ترگمان]مردی که بسیار judgmental و unappreciative است، هیچ نامزدی برای ازدواج نیست
[ترجمه گوگل]مردی که بسیار قاطع و ناخوشایند است هیچ نامزد برای ازدواج نیست

13. A judgmental infelicity plagued past generations.
[ترجمه ترگمان]یک infelicity قضاوتی از نسل های گذشته به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]نابسامانی قضایی در نسل های گذشته رخ داده است

14. This dichotomous thinking provides a critical and judgmental view of ourselves and the world around us, and ultimately leads to destructive emotions, such as envy, resentment, shame, and greed.
[ترجمه ترگمان]این تفکر dichotomous دیدگاه انتقادی و منتقدانه از خود و جهان پیرامون خود ارایه می دهد و در نهایت منجر به احساسات مخرب مانند حسادت، تنفر، شرمندگی و طمع می شود
[ترجمه گوگل]این تفکر متضاد چشم انداز انتقادی و انتقادی از خود و جهان اطراف ما را فراهم می کند و در نهایت منجر به احساسات مخرب مانند حسادت، خشم، شرم و حرص می شود

Don't be so judgemental about others!

این‌قدر درباره‌ی دیگران داوری نکن!


پیشنهاد کاربران

مقایسه کردن

تهمت و افترا زن

قضاوت کردن

کسی که زود قضاوت می کند ( اصطلاح )

قضاوت گر

قضاوت کننده - قضاوت گر
We live in a judgmental society
Being pretty is not easy
Being ugly is not good
Being skinny is creepy
Being fat is gross
Being tall is not cute
Being short is ridiculous and not perfect
No one is ugly we just live in a judgmental society

'You were born to be real, not to be perfect
- Min Yoongi -
. No one is born ugly, we're just born in a judgemental society
- Kim Namjoon -
*فعلا خودتونو با اینا گول بزنید تا ببینم دیگه چی پیدا میکنم 😁🤣

پیشداورانه

ایرادگیر


کلمات دیگر: