کلمه جو
صفحه اصلی

stamina


معنی : استقامت، طاقت، بنیه، نیروی حیاتی
معانی دیگر : تحمل، جمع واژه ی: stamen، پرچم

انگلیسی به فارسی

بنیه، نیروی حیاتی، طاقت، استقامت، پرچم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the physical or moral capacity to endure long effort, hardship, or disappointment.
مترادف: endurance, staying power
مشابه: force, fortitude, grit, mettle, muscle, patience, puissance, toughness
اسم ( noun )
• : تعریف: a pl. of stamen.

• endurance, staying power
stamina is the physical or mental energy needed to do a tiring activity for a long time.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] بنیه، نیروی حیاتی، طاقت، استقامت، پرچم

مترادف و متضاد

استقامت (اسم)
perseverance, assiduity, stamina, backbone

طاقت (اسم)
gut, forbearance, stamina, bearing, patience, last, sufferance, longanimity, gameness, staying power

بنیه (اسم)
gut, power, stamina, staying power

نیروی حیاتی (اسم)
vivacity, stamina, life power, lifeblood

strength, vigor


Synonyms: backbone, endurance, energy, force, fortitude, grit, guts, gutsiness, heart, indefatigability, intestinal fortitude, legs, lustiness, moxie, power, power of endurance, resilience, resistance, starch, staying power, tolerance, toleration, vim, vitality, zip


Antonyms: apathy, lack, laziness, lethargy, weakness


جملات نمونه

1. long-distance runners need stamina
دوندگان دو استقامت باید پر طاقت باشند.

2. Marathon runners need plenty of stamina.
[ترجمه ترگمان]دوندگان ماراتون به بنیه زیادی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]دونده های ماراتن نیاز به مقدار زیادی استقامت دارند

3. She didn't have the stamina to complete the course.
[ترجمه Wei] او تحمل کامل کردن دوره را نداشت
[ترجمه ترگمان]اون بنیه رو نداشت که مسیر رو کامل کنه
[ترجمه گوگل]او خستگی نداشت تا دوره را کامل کند

4. She had the strength and stamina to take the lead and win the gold medal.
[ترجمه ترگمان]او قدرت و استقامت را داشت که سرب را بردارد و مدال طلا را ببرد
[ترجمه گوگل]او قدرت و استقامت را داشت تا رهبری کند و مدال طلا را بردارد

5. You need stamina to be a long-distance runner.
[ترجمه ترگمان]شما به استقامت نیاز دارید تا یک دونده دور از فاصله باشید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به استقامت برای یک دونده طولانی

6. These exercises build muscle and increase stamina.
[ترجمه ترگمان]این تمرینات استقامت ماهیچه ای ایجاد می کنند و استقامت و استقامت را افزایش می دهند
[ترجمه گوگل]این تمرینات عضله را ایجاد می کند و استقامت را افزایش می دهد

7. The long climb tested our fitness and stamina.
[ترجمه ترگمان]صعود طولانی تناسب اندام و بنیه ما را آزمایش کرد
[ترجمه گوگل]صعود طولانی تناسب اندام و استقامت ما را آزمایش کرد

8. It takes a lot of stamina to run a marathon.
[ترجمه ترگمان]انجام یک ماراتن بدنی به استقامت زیادی نیاز دارد
[ترجمه گوگل]طول می کشد تا استعداد زیادی برای اجرای ماراتن داشته باشد

9. It was a test of his stamina and resolve.
[ترجمه ترگمان]اون یه آزمایش از استقامت و تصمیمش بود
[ترجمه گوگل]این آزمون از استقامت و عزم او بود

10. Aerobic exercise helps to build up stamina.
[ترجمه ترگمان]ورزش کردن به استقامت و استقامت کمک می کند
[ترجمه گوگل]ورزش هوازی به ایجاد استقامت کمک می کند

11. You have to have a lot of stamina to be a top-class dancer.
[ترجمه ترگمان]شما باید استقامت و استقامت زیادی داشته باشید تا یک رقاص درجه بالا باشید
[ترجمه گوگل]شما باید دارای استقامت زیادی باشید تا بتوانید رقاص برتر باشید

12. The triathlon is a great test of stamina.
[ترجمه ترگمان]مسابقه سه گانه یک آزمون بزرگ از استقامت است
[ترجمه گوگل]Triathlon یک آزمون عالی از استقامت است

13. It takes stamina to run a marathon.
[ترجمه ترگمان]انجام یک ماراتن به استقامت نیاز دارد
[ترجمه گوگل]برای اجرای یک ماراتن طول می کشد

14. He runs every day to hone his stamina.
[ترجمه ترگمان]اون هر روز راه میره که his رو پرورش بده
[ترجمه گوگل]او هر روز برای استقامت خود کار می کند

15. The husky is unequalled for stamina and endurance.
[ترجمه ترگمان]سگ اسکیمو به خاطر استقامت و استقامت بی همانند است
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی برای استقامت و استقامت بی نظیر است

Long-distance runners need stamina.

دوندگان دو استقامت باید پرطاقت باشند.


پیشنهاد کاربران

ماندگاری

تاب اوری

انرژی ( فوتبال )


میزان قدرت و توانایی و انرژی که یک فرد داره برای انجام یک کار.
هرچی یه فوتبالیست stamina ی بالاتری داشته باشه دیرتر خسته میشه

مقاومت

بنیه , استقامت

# He runs every day to hone his stamina
# Marathon runners need plenty of stamina
# Aerobic exercise helps to build up stamina

امادگی جسمانی


کلمات دیگر: