کلمه جو
صفحه اصلی

worsening

انگلیسی به فارسی

بدتر شدن، بدتر کردن، بدتر جلوه دادن


انگلیسی به انگلیسی

• deteriorating, becoming of lower quality, losing quality

جملات نمونه

1. the political situation is worsening
وضع سیاسی رو به وخامت می رود.

2. I apprehend no worsening of the situation.
[ترجمه ترگمان]من اصلا از این وضعیت بدتر نیستم
[ترجمه گوگل]من متوجه نشدم وضعیت بدتر شدن

3. Prison riots broke out over worsening conditions.
[ترجمه ترگمان]شورش در زندان باعث بدتر شدن اوضاع شد
[ترجمه گوگل]شورش های زندان در شرایط بدتر شدن رخ داد

4. The political situation is steadily worsening.
[ترجمه ترگمان]وضعیت سیاسی در حال وخیم تر شدن است
[ترجمه گوگل]وضعیت سیاسی به طور پیوسته بدتر شده است

5. Rather worryingly, the survey shows a worsening of child health in many areas.
[ترجمه ترگمان]به طور نگران کننده ای، این بررسی نشان می دهد که وضعیت سلامت کودکان در بسیاری از مناطق بدتر شده است
[ترجمه گوگل]به جای نگرانی، این بررسی نشان دهنده بدتر شدن سلامت کودک در بسیاری از مناطق است

6. The environment is worsening for the development of industry.
[ترجمه ترگمان]محیط زیست برای توسعه صنعت رو به وخامت است
[ترجمه گوگل]محیط زیست برای توسعه صنعت بدتر می شود

7. We are now faced with a worsening economic recession.
[ترجمه ترگمان]اکنون با رکود اقتصادی رو به وخامت مواجه هستیم
[ترجمه گوگل]ما اکنون با رکود اقتصادی ضعیف روبرو هستیم

8. The result could be a worsening of the international debt crisis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه می تواند وخیم تر شدن بحران بدهی بین المللی باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه می تواند بدتر شدن بحران بدهی بین المللی باشد

9. In recent years I've been cursed with worsening eyesight.
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر باعث بدتر شدن بینایی من شده بود
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر من با بدتر شدن بینایی لعنت شده ام

10. They remain stranded in freezing weather and rapidly worsening conditions.
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرایط آب و هوایی گرفتار مانده اند و به سرعت شرایط را وخیم تر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در هوای یخ زده و شرایط به سرعت در حال بد شدن باقی می مانند

11. The result could be world recession and a worsening of the international debt crisis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه می تواند رکود اقتصادی و بدتر شدن بحران بدهی بین المللی باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه می تواند رکود جهانی و بدتر شدن بحران بدهی بین المللی باشد

12. The daily news stories of the worsening economy unnerved the nation.
[ترجمه ترگمان]گزارش های خبری روزانه از بدتر شدن اقتصاد کشور را عصبی کرده بود
[ترجمه گوگل]اخبار روزانه اقتصاد تشدید شده، کشور را نادیده گرفت

13. The progressive form follows a steady pattern of worsening symptoms and disability without periods of remission.
[ترجمه ترگمان]شکل پیشرو، الگوی ثابتی از بدتر شدن علایم و ناتوانی بدون دوره های بهبود را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]فرم پیشرونده یک الگوی ثابت از علائم بدتر شدن و ناتوانی را بدون دوره ای از بهبودی دنبال می کند

14. The growth of towns alone produced a rapid worsening of their human and material condition.
[ترجمه ترگمان]رشد شهرها به تنهایی موجب بدتر شدن اوضاع انسانی و مادی آن ها شد
[ترجمه گوگل]رشد شهرها به تنهایی موجب بدتر شدن شرایط انسانی و مادی آنها شد

پیشنهاد کاربران

بدتر کردن - بدتر شدن

ناگواری، سختی، بدفرجامی. . . وخامت

becoming worse, it uses for weather too


کلمات دیگر: