واگن، تکان دادن، جنباندن، تکان خوردن، جنبیدن
wagging
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. upon seeing his master, the dog began wagging its tail
با دیدن صاحبش،سگ شروع کرد به دم تکان دادن.
پیشنهاد کاربران
تکان دادن
گهواره ای
کلمات دیگر:
واگن، تکان دادن، جنباندن، تکان خوردن، جنبیدن