کلمه جو
صفحه اصلی

suzerainty


حکومت، سلطه، قدرت

انگلیسی به فارسی

حکومت، سلطه، قدرت


سوزاننده


انگلیسی به انگلیسی

• position of a suzerain; area controlled by a suzerain

اسم ( noun )
حالات: suzerainties
• : تعریف: the position of, or area controlled by, a suzerain.

جملات نمونه

1. This time, there was no question of nominal suzerainty: El Cid was virtually King of Valencia, though uncrowned.
[ترجمه ترگمان]این بار، هیچ شکی در حق مالکیت اسمی وجود نداشت: سید سید در واقع پادشاه والنسیا بود، هر چند که uncrowned بود
[ترجمه گوگل]این زمان، هیچ سؤالی درباره سزارین اسمی وجود نداشت ال سیید تقریبا شاه والنسیا بود، هرچند آن را نابود کرد

2. An independent kingdom under Chinese suzerainty for most of the past millennium, Korea was occupied by Japan in 1905 following the Russo-Japanese War.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ روسیه و ژاپن، یک پادشاهی مستقل تحت حاکمیت چین در سال ۱۹۰۵ در ژاپن اشغال شد
[ترجمه گوگل]پادشاهی مستقل تحت سلطه چین برای بیشتر هزاره گذشته، کره توسط ژاپن در سال 1905 تحت اشغال جنگ روسیه و ژاپن اشغال شد

3. China had the suzerainty over Ryukyu since Ming Dynasty.
[ترجمه ترگمان]چین از زمان دودمان مینگ حق حاکمیت بر Ryukyu را داشت
[ترجمه گوگل]چین پس از رینکو از زمان سلسله مینگ سلطنت کرد

4. This marked the first time China's sovereignty over Tibet was altered into suzerainty in international documents.
[ترجمه ترگمان]این اولین بار بود که حاکمیت دولت چین بر تبت در اسناد بین المللی تبدیل به حاکمیت شد
[ترجمه گوگل]این اولین بار است که حاکمیت چین در مورد تبت، در اسناد بین المللی به سزایی تبدیل شده است

5. He did not ask for independence and never attempted to repudiate the suzerainty of the sultan.
[ترجمه ترگمان]او خواستار استقلال نشد و هرگز تلاش نکرد که حاکمیت سلطان را انکار کند
[ترجمه گوگل]او از استقلال خواسته بود و هرگز سعی در از بین بردن سعادت سلطان نکرد

6. To the east lay border regions - Berry and Auvergne - where even the Duke's nominal suzerainty was at times doubtful.
[ترجمه ترگمان]در شرق مناطق مرزی، بری و Auvergne قرار داشت، جایی که حتی حق حاکمیت دوک در آن زمان ها مشکوک بود
[ترجمه گوگل]به شرق مناطق حاشیه ای - Berry و Auvergne - که در آن حتی حواس پرتی اسم دوک در برخی مواقع مشکوک بود

7. In the negotiation about Ryukyu problem, Li Hongzhang's delay policy further impaired Qing's suzerainty.
[ترجمه ترگمان]در مذاکرات مربوط به مساله Ryukyu، سیاست تاخیر لی s به حاکمیت کینگ آسیب رساند
[ترجمه گوگل]در مذاکره در مورد مشکل ریوکیو، سیاست تاخیری لی هنگجیانگ موجب تضعیف سایزرتی چینگ شد

8. Through this, Tibet enjoyed a high degree of autonomy under suzerainty of China.
[ترجمه ترگمان]از این رو، تبت از درجه بالایی از خودمختاری تحت حاکمیت چین برخوردار بود
[ترجمه گوگل]از این طریق، تبت با درجه ای از استقلال در قبال چین، از درجه بالایی برخوردار است

9. For political and economic self - interest, these democracies instead continued to accept Chinese suzerainty over Tibet.
[ترجمه ترگمان]برای منافع سیاسی و اقتصادی، این دموکراسی ها در عوض حق حاکمیت چین بر تبت را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی خود، این دموکراسی ها به جای ادامه دادن پذیرش چین در مورد تبت ادامه دادند

پیشنهاد کاربران

حق حاکمیت [محدود]
به رسمیت شناختن حق حاکمیت پاره ای از اقلیم یا کشوری

حق سلطه، مثلا بر جزیره

تفوق
ما فوق بودن
حکمفرمائی


کلمات دیگر: