کلمه جو
صفحه اصلی

rive


معنی : جدا کردن، ترکیدن، شکافتن
معانی دیگر : درهم دریدن، جر دادن، چاک دادن، (هیزم و غیره) به دو نیم کردن، ترکاندن

انگلیسی به فارسی

شکافتن، جدا کردن، ترکیدن


انگلیسی به انگلیسی

• tear, rend, split; be torn, be rent, be split

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rives, riving, rived, riven
(1) تعریف: to tear apart; rend.
مشابه: rip, tear

(2) تعریف: to split into separate pieces; cleave.
مشابه: cleave

(3) تعریف: to cause to be distressed.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] رودچه، نهر، جوی، رود کوچک.

مترادف و متضاد

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

ترکیدن (فعل)
crack, rupture, burst, blow, explode, pop off, pop, rive, blow out, dehisce, reave

شکافتن (فعل)
fracture, rift, dispart, excise, split, rive, pierce, chink, slot, cleave, hackle, slit, fission, rip

جملات نمونه

1. The old tree behind our house was riven by lightning last night.
[ترجمه ترگمان]درخت کهن سال پشت خانه ما با رعد و برق دیشب شکافته شد
[ترجمه گوگل]درختی قدیمی که پشت خانه ما بود شب گذشته رعد و برق بود

2. The bark was riven off from the trunk.
[ترجمه ترگمان]پوست درخت از صندوق جدا شده بود
[ترجمه گوگل]پوست از تنه خارج شد

3. He rived a branch away from the tree.
[ترجمه ترگمان]شاخه درختی را از درخت جدا کرد
[ترجمه گوگل]او یک شاخه را از درخت دور کرد

4. The wood was riven with deep cracks.
[ترجمه ترگمان]چوب از شکاف های عمیقی شکافته بود
[ترجمه گوگل]چوب با ترک های عمیق ریخته شد

5. It was a community/nation/family riven by jealousy, hatred and bitterness.
[ترجمه ترگمان]آن یک جامعه \/ کشور \/ خانواده ای بود که با حسادت، نفرت و تلخی از هم پاشید
[ترجمه گوگل]این جامعه / کشور / خانواده بود که توسط حسادت، نفرت و تلخی رنج می برد

6. Her heart was riven with deep sorrow.
[ترجمه ترگمان]قلبش از اندوه عمیق شکافته بود
[ترجمه گوگل]قلبش غمگین بود

7. We could hear the old Chinese scholartree riving and splitting under thundering and lightning.
[ترجمه ترگمان]می توانستیم صدای رعد و برق قدیمی چینی را بشنویم و با صاعقه و رعد و برق از هم جدا شویم
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم دانش آموزان قدیمی چینی را که تحت رعد و برق و رعد و برق بودند، رینگ و تقسیم بندی کنند

8. The four provinces are riven by deep family and tribal conflicts.
[ترجمه ترگمان]چهار استان با خانواده عمیق و درگیری های قبیله ای از هم جدا هستند
[ترجمه گوگل]این چهار استان با درگیری های عمیق خانوادگی و قبیله ای روبرو هستند

9. The death of his friend rived his heart with grief.
[ترجمه ترگمان]مرگ دوستش قلبش را به درد می آورد
[ترجمه گوگل]مرگ دوستش رنج کشیده بود

10. It was almost warm, and Riven hung his cloak by the saddle bow.
[ترجمه ترگمان]هوا تقریبا گرم بود و riven شنل را از روی زین اویزان کرده بود
[ترجمه گوگل]تقریبا گرم بود، و رینگ با کلاه زین خود را پنهان کرد

11. Long after I'd been smothered in bed I could hear them Riving at the religious stonework With screwdrivers and cold chisels.
[ترجمه ترگمان]مدت ها پس از اینکه در بس تر فرو رفتم می توانستم صدای آن ها را بشنوم که در آن ساختمان سنگی و screwdrivers و chisels cold
[ترجمه گوگل]مدتها بعد از اینکه در رختخوابم خفه شدم، می توانستم آنها را بشنوم که در سنگ قیمتی مذهبی با پیچ گوشتی ها و تراشه های سرد سر و کار دارد

12. Watching him, Riven felt the return of bonhomie and contemplated touching Madra's hair next time she came round.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به او نگاه می کرد، riven و bonhomie را حس کرد و دفعه بعد که دور شد به موهایش دست زد
[ترجمه گوگل]او در حال تماشای رینون احساس بازگشت bonhomie و در نظر داشت دست زدن به مو Madra بار بعدی او دور آمد

13. Riven chewed bread which had turned to sand in his mouth.
[ترجمه ترگمان]riven نان می جوید که تبدیل به شن شده بود
[ترجمه گوگل]رینن نان را که در دهانش به شن و ماسه تبدیل شده بود، فریاد میکرد

14. Riven forgot why he had come, and stood in grudging admiration for their speed and sureness.
[ترجمه ترگمان]فراموش کرده بود که چرا به اینجا آمده است و با اکراه به خاطر سرعت و sureness آن ها با اکراه ایستاد
[ترجمه گوگل]ریوان فراموش کرده بود که چرا او آمده است، و به سرزنش تحسین برای سرعت و محبت خود ایستاده است


کلمات دیگر: