کلمه جو
صفحه اصلی

without question


بی چون و چرا، بی معطلی، مطیعانه

انگلیسی به انگلیسی

• beyond any possible doubt

جملات نمونه

1. Cissie obeyed her mother without question.
[ترجمه ترگمان]Cissie بدون هیچ سوالی از مادرش اطاعت کرد
[ترجمه گوگل]سیس از مادرش اطاعتش را بدون سوال کرد

2. You must obey her without question.
[ترجمه ترگمان]تو باید بدون سوال او از او اطاعت کنی
[ترجمه گوگل]شما باید بدون سوال خود اطاعت کنید

3. Soldiers are trained to obey without question.
[ترجمه ترگمان]سربازان برای اطاعت بدون سوال تربیت می شوند
[ترجمه گوگل]سربازان بدون سواد اطاعت می کنند

4. He was without question one of the giants of Japanese literature.
[ترجمه ترگمان]او بدون شک یکی از غول های ادبیات ژاپن بود
[ترجمه گوگل]او بدون شک یکی از غول ادبیات ژاپنی بود

5. It was, without question, the worst day of my life.
[ترجمه ترگمان] بدون سوال، بدترین روز زندگیم بود
[ترجمه گوگل]بدون شک، بدترین روز زندگی من بود

6. They were taught to obey their father's will without question.
[ترجمه ترگمان]به آن ها تعلیم داده شد که بدون سوال از پدرشان اطاعت کنند
[ترجمه گوگل]آنها به طور مستقل آموزش داده شدند تا از خواست پدرشان اطاعت کنند

7. Her version of events was accepted without question.
[ترجمه ترگمان]نسخه او از وقایع بدون سوال پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]نسخه او از رویدادها بدون سوال پذیرفته شد

8. Clara accepted his decision without question.
[ترجمه ترگمان]کلارا این تصمیم را بدون سوال قبول کرد
[ترجمه گوگل]کلارا تصمیم خود را بدون سوال پذیرفت

9. Marilyn was, without question, a very beautiful woman.
[ترجمه ترگمان]مریلین \"، بدون سوال، یه زن خیلی زیبا\"
[ترجمه گوگل]مریلین، بدون شک، یک زن بسیار زیبا بود

10. He was our greatest storyteller, without question.
[ترجمه ترگمان]او بزرگ ترین قصه ما بود، بدون سوال
[ترجمه گوگل]او بزرگترین داستان نویسی ما بود، بدون سوال

11. He is without question the best man for the job.
[ترجمه ترگمان]او بدون این که به بهترین مرد برای این کار سوال کند
[ترجمه گوگل]او بدون شک بهترین مرد برای این کار است

12. He had always obeyed his parents without question.
[ترجمه ترگمان]او همیشه از پدر و مادرش اطاعت می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه بدون سوال پدر و مادرش را اطاعت می کرد

13. Both chamberlain and clerk accepted it without question when they were dismissed from attendance.
[ترجمه ترگمان]رئیس و منشی هر دو این نامه را بدون سوال و جواب پذیرفتند
[ترجمه گوگل]هر دو کمبریج و کارگزار آن را بدون سوال در هنگام پذیرش از حضور خود پذیرفتند

14. Yet without question its most controversial food item is human.
[ترجمه ترگمان]با این حال بدون شک مهم ترین مورد غذایی آن انسان است
[ترجمه گوگل]با این حال بدون شک موضوع غذای بحث انگیز آن انسان است

15. He had judged her without question, but could attribute fortitude and resolution to Matilda despite the Empress's glaring faults.
[ترجمه ترگمان]او را بدون تردید قضاوت کرده بود، اما با وجود عیب و ایرادهای ملکه می توانست ثبات و ثبات را به مات یلدا نسبت بدهد
[ترجمه گوگل]او بدون سوال او را مورد قضاوت قرار داد، اما با وجود گسلهای برجستگی امپراستیس، می توانست نسبت به استدلال و استدلال را به ماتیلدا نسبت دهد

پیشنهاد کاربران

- به طور حتم، به طور قطع و یقین، قطعاً
This photo now proves, without a question, that my client is innocent
- بی چون و چرا، بی اما و اگر، بدون قید و شرط
A soldier must be prepared to follow his orders without question
- حتماً، قطعاً، مطمئناً
She agreed to help without question
- بی شک، بدون تردید
Without question he's the best editor we've ever had

بی برو برگرد


کلمات دیگر: