کلمه جو
صفحه اصلی

abundantly


بطورفراوان، بفراوانی، بحدوفور

انگلیسی به فارسی

به‌طور فراوان، به ‌فراوانی، به ‌حد وفور، بسیار


فراوان


انگلیسی به انگلیسی

• plentifully, copiously, amply
if something is abundantly obvious, it is extremely obvious.

مترادف و متضاد

plentifully


Synonyms: lavishly, fulsomely, satisfactorily, richly, handsomely, profusely, amply, sufficiently, generously, luxuriantly, affluently, inexhaustibly


Antonyms: meagerly, poorly, meanly


جملات نمونه

1. abundantly clear
پرواضح،کاملا آشکار

2. She'd made her feelings towards him abundantly clear .
[ترجمه ترگمان]او احساسات خود را نسبت به او روشن کرده بود
[ترجمه گوگل]او احساسات خود را نسبت به او به وضوح روشن کرده است

3. It is both cheap and abundantly available.
[ترجمه ترگمان]هم ارزان بوده و هم به وفور در دسترس است
[ترجمه گوگل]هر دو ارزان و فراوان در دسترس هستند

4. He made it abundantly clear that anybody who disagrees with his policies will not last long.
[ترجمه ترگمان]او این موضوع را به روشنی بیان کرد که هر کسی که با سیاست هایش مخالف باشد، زیاد طول نخواهد کشید
[ترجمه گوگل]او به وضوح روشن کرد که کسی که با سیاست های او مخالف است، طول نخواهد کشید

5. France is abundantly supplied with excellent family-run hotels.
[ترجمه ترگمان]فرانسه به طور فراوان با هتل های بسیار عالی مجهز شده است
[ترجمه گوگل]فرانسه با هتل های خانوادگی بسیار عالی عرضه می شود

6. The plant grows abundantly in woodland.
[ترجمه ترگمان]گیاه به طور فراوان در جنگل رشد می کند
[ترجمه گوگل]این گیاه به طور گسترده در جنگل ها رشد می کند

7. She made her wishes abundantly clear.
[ترجمه ترگمان]او خواسته او را کاملا روشن و واضح انجام دهد
[ترجمه گوگل]او خواسته های خود را به وضوح روشن ساخته است

8. Melons grow abundantly in this region.
[ترجمه ترگمان]خربزه در این منطقه فراوان رشد می کند
[ترجمه گوگل]خربزه ها در این منطقه به شدت رشد می کنند

9. He has fame and it is abundantly apparent he has wealth.
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد و کام لا آشکار است که ثروت دارد
[ترجمه گوگل]او شهرت دارد و به وضوح آشکار است که او ثروت دارد

10. Rolls of fat hung abundantly from her chin like ripe baby bananas.
[ترجمه ترگمان]رولزرویس چربی مانند موزه ای رسیده از چانه اش آویزان بود
[ترجمه گوگل]رول های چربی از چانه اش آویزان شده اند مانند موز عزیزم

11. They are not abundantly available fresh but can be purchased canned, frozen raw, and frozen fried.
[ترجمه ترگمان]آن ها به وفور در دسترس نیستند، اما می توانند کنسروی، منجمد و منجمد خریداری شوند
[ترجمه گوگل]آنها تازه در دسترس نیستند اما می توانند تهیه شده از مواد غذایی منجمد، خرد شده و یخ زده سرخ شده خریداری شوند

12. To would-be revolutionaries it was becoming abundantly clear that their central problem was lack of contact with the masses.
[ترجمه ترگمان]برای انقلابیون، به شدت روشن شد که مشکل اصلی آن ها نبود ارتباط با توده های مردم بود
[ترجمه گوگل]به انقلابیون تبدیل شد که کاملا روشن شد که مشکل اصلی آنها عدم تماس با توده ها است

13. Lavender will grow abundantly with little water.
[ترجمه ترگمان]لاوندر با کمی آب رشد می کنه
[ترجمه گوگل]اسطوخودوس با آب کمی رشد می کند

14. They flower abundantly and produce seeds.
[ترجمه ترگمان]آن ها به وفور گل می دهند و دانه ها را تولید می کنند
[ترجمه گوگل]آنها غالبا گل می خورند و دانه می کنند

15. This plant grows abundantly over the whole aquarium and produces fine visual effects with an underwater light source.
[ترجمه ترگمان]این گیاه به طور فراوان در کل آکواریوم رشد می کند و اثرات بصری خوبی را با یک منبع نور زیر آب تولید می کند
[ترجمه گوگل]این گیاه به طور گسترده ای در کل آکواریوم رشد می کند و جلوه های بصری خوب را با یک منبع نور زیر آب تولید می کند

پیشنهاد کاربران

چندین بار، بارها، به دفعات، مکررا

به وفور، زیاد، مقدارزیاد، فراوان

Extremely
خیلی
به شدت



کلمات دیگر: