کلمه جو
صفحه اصلی

clueless

انگلیسی به فارسی

بی ادبی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of clue.

• name of a film that is a modern adaptation of the novel "emma" by jane austen (set in beverly hills, california)
lacking the key to solving a problem, without a hint; being totally unaware, being naive, being innocent and unsuspecting
if you describe someone as clueless, you mean that you think they are stupid and incapable of doing anything properly; an informal word.

جملات نمونه

1. Maybe teenagers aren't as clueless as everyone thought, eh?
[ترجمه کامران بهمنی] شاید نوجوانان آنقدرها هم که دیگران فکر میکنند ناآگاه نباشند، بله؟
[ترجمه ترگمان]شاید نوجوون ها به خوبی همه فکر نمی کنن، ها؟
[ترجمه گوگل]شاید نوجوانان به اندازه همه افراد فکر نکنند؟

2. Most people are completely clueless about tide directions and weather conditions.
[ترجمه ژیلا] بیشتر مردم هیچ اطلاعی درمورد مسیر جزر و مد و وضعیت آب و هوا ندارند
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم نسبت به شرایط آب و هوایی و شرایط آب و هوایی کاملا بی اطلاع هستند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم به طور کامل در مورد مسیرهای جزر و مد و شرایط آب و هوایی کاملا بی ادب هستند

3. Many teachers are clueless about the needs of immigrant students.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان از نیازهای دانشجویان مهاجر بی اطلاع هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از معلمان در مورد نیازهای دانشجویان مهاجر بی ادب هستند

4. I came into adult life clueless about a lot of things that most people take for granted.
[ترجمه ترگمان]من وارد زندگی بزرگسالی شدم و در مورد چیزهای بسیاری که بیشتر مردم آن را مسلم می دانند، بی اطلاع بودم
[ترجمه گوگل]من در مورد بسیاری از چیزهایی که اکثریت مردم را به عهده می گیرند، به زندگی بزرگسالان بی توجه هستم

5. I lie clueless in the cot until - until when?
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که - تا وقتی که - تا وقتی که - تا کی؟
[ترجمه گوگل]من تا به حال کت و شلوار را در کابینت نگه دارم - تا کی؟

6. So I ended up at Safeway, utterly clueless as to where to find stockings.
[ترجمه ترگمان]بنابراین من به طور کلی از اینکه کجا جوراب پیدا کنم گیج شده بودم
[ترجمه گوگل]بنابراین من در Safeway به پایان رسید، به طور کامل clueless به جایی که برای پیدا کردن جوراب ساق بلند

7. The champagne may be warm, and the waitresses clueless.
[ترجمه ترگمان]، شامپاین ممکنه گرم باشه و چند تا خدمتکار هم بی اطلاع هستن
[ترجمه گوگل]شامپاین ممکن است گرم باشد و پیشخدمت های بی سرپرست

8. Well, they were simply clueless and it could have been 9-0 again.
[ترجمه ترگمان]خوب، آن ها به سادگی clueless بودند و ممکن بود دوباره ۹ - ۰ باشد
[ترجمه گوگل]خوب، آنها به سادگی غیرمنتظره بودند و می توانستند دوباره 9-0 بازی کنند

9. He's completely clueless about computers.
[ترجمه ترگمان]او کاملا از کامپیوترها بی اطلاع است
[ترجمه گوگل]او به طور کامل در مورد کامپیوترها بی ادب است

10. Polar Star is no exception; its lovely clueless opening soon snarls up in a mess of motives and half-finished characters.
[ترجمه ترگمان]ستاره قطبی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اولین بازی بی نظیر و بی نظیر آن به زودی در یک آشفتگی از انگیزه ها و شخصیت های نیمه کاره مطرح می شود
[ترجمه گوگل]ستاره قطبی استثنایی نیست افتتاح این بی نظیر دوست داشتنی به زودی در یک غرق شدن از انگیزه ها و کاراکترهای نیمی از کارها می ماند

11. I was clueless, of course, but it was an opportunity to strike up an amusing conversation.
[ترجمه ترگمان]البته من گیج بودم، اما این فرصتی بود که با یک مکالمه خنده دار روبرو شوم
[ترجمه گوگل]مطمئنا بی احترامی شدم، اما این یک فرصت بود تا یک مکالمه سرگرم کننده را وارد کند

12. Mr. Henrich's teaching philosophy would make many teachers clueless as to how to do their job.
[ترجمه ترگمان]فلسفه تدریس آقای Henrich باعث می شود که بسیاری از معلمان از نحوه انجام کار خود بی اطلاع باشند
[ترجمه گوگل]فلسفه تدریس آقای هنریس، بسیاری از معلمان را بی فایده می داند که چگونه کار خود را انجام دهند

13. Looking forward to that overseas trip, but clueless about how to prepare? With a little effort you can come off like a seasoned globetrotter.
[ترجمه ترگمان]به دنبال آن سفر خارج از کشور باشید، اما ندانید چگونه باید آماده باشید؟ با کمی تلاش می توانید مثل یک globetrotter باتجربه بیرون بیایید
[ترجمه گوگل]به دنبال سفر به خارج از کشور، اما بی فایده در مورد چگونگی آماده سازی؟ با کمی تلاش شما می توانید به عنوان یک globetrotter چاشنی کنار بیایید

14. I realized only how much when some clueless physiotherapist tried to forbid me to run. Instead, he said, I should do something for fun and relaxation.
[ترجمه ترگمان]من فقط متوجه شدم که زمانی که برخی از physiotherapist در تلاش برای جلوگیری از دویدن من بودند، چقدر کار می کردند او گفت: در عوض باید کاری برای سرگرمی و استراحت انجام دهم
[ترجمه گوگل]تنها زمانی متوجه شدم که برخی از فیزیوتراپیستها بی گمان سعی داشتند من را به اجرا بگذارند در عوض، او گفت، من باید چیزی برای تفریح ​​و آرامش انجام دهم

15. Eisenberg, who has specialized in playing nice or clueless, is a heat-seeking missile in search of his own goals.
[ترجمه ناصر] آیزنبرگ که در بازی کردن نقش رئوف یا معصوم تخصص پیدا کرده مانند موشکی که حرارت را تعقیب میکند در پی اهداف خودش است.
[ترجمه ترگمان]Eisenberg که متخصص بازی خوب و یا ندانید، یک موشک به جستجوی گرما در جستجوی اهداف خودش است
[ترجمه گوگل]آیزنبرگ، که در بازی خوب یا بی رحم تخصص دارد، یک موشک بالقوه برای جستجوی اهداف خود است

پیشنهاد کاربران

بی اطلاع، بدون آگاهی ، عامی ، کم تجربه ، ناشی، فارغ از موضوع ، بی خبر ، صرافت نداشتن در مورد موضوع و یا بی خبر بودن از مطلبی یا چیزی

ناچار

نادان - ابله - بی خرد

بی خبر - بی اطلاع

سردرگم


خنگ

سرگردان - درمانده

ناآگاهی

همون گیج خودمون


کلمات دیگر: