کلمه جو
صفحه اصلی

gritty


معنی : ریگ دار، ریگ مانند، شن دار
معانی دیگر : زبر و زمخت، سنگ ریزه مانند( از نظر سختی و زبری)، پر طاقت، دلیر و پراستقامت، با جرات

انگلیسی به فارسی

ریگ دار، شن دار، ریگ مانند، با جرات


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: grittier, grittiest
مشتقات: grittily (adv.), grittiness (n.)
(1) تعریف: composed of, containing, or similar to grit.

- The water was still gritty even after we installed a filter.
[ترجمه فلاحتگر] حتی بعد از این که فیلتر نصب کردیم هم آب هنوز ناخالصی داشت.
[ترجمه ترگمان] آب، حتی بعد از نصب یک فیلتر هم زبر بود
[ترجمه گوگل] حتی پس از نصب یک فیلتر، آب هنوز هم زنگ زده بود

(2) تعریف: stubbornly courageous; hardy in spirit.
مشابه: doughty

- We all loved the stories about the gritty sheriff who brought the bad guys to justice.
[ترجمه ترگمان] همه ما داستان هایی در مورد کلانتر خشن که بچه های بد رو برای عدالت آورده بودیم، دوست داشتیم
[ترجمه گوگل] همه ما داستان های مربوط به کلانتر روستا را دوست داشتیم که بچه های بد را به عدالت آورده بودند

• sandy; grainy; sandlike; courageous, brave, full of pluck
something that is gritty is covered with grit or has a texture like grit.

مترادف و متضاد

granular


ریگ دار (صفت)
gritty, sandy

ریگ مانند (صفت)
gritty, sandy

شن دار (صفت)
gritty

Synonyms: abrasive, branlike, calculous, crumbly, dusty, friable, grainy, gravelly, in particles, loose, lumpy, permeable, porous, powdery, pulverant, rasping, rough, sabulous, sandy, scratchy


Antonyms: fine, smooth


brave


Synonyms: courageous, determined, dogged, game, hardy, mettlesome, plucky, resolute, spirited, steadfast, tenacious, tough


Antonyms: afraid, cowardly, spineless


جملات نمونه

1. gritty paste
خمیر سنباده

2. to get down to the nitty gritty
مبانی و اصول را مورد ملاحظه قرار دادن

3. Tottenham's gritty fightback was rewarded by a goal in the closing minutes.
[ترجمه ترگمان]گل fightback s تاتنهام، در دقایق پایانی به یک گل پاداش داده شد
[ترجمه گوگل]در دقیقه ی پایانی گل یک تساوی تاتنهام توسط یک گل به ثمر رساند

4. The sheets fell on the gritty floor, and she just let them lie.
[ترجمه ترگمان]ملافه ها روی زمین افتادند و او فقط گذاشت آن ها دروغ بگویند
[ترجمه گوگل]ورق ها روی کف حصار افتادند و فقط به آنها دروغ می دادند

5. Henin gave a typically gritty performance, coming back from 4-0 down.
[ترجمه ترگمان]انه عملکرد خوبی داشت، که از ۴ - ۰ پایین می آمد
[ترجمه گوگل]هانین عملکرد معمولی را به دست آورد، که از 4-0 به پایین برگشت

6. Gritty soil had got under her nails.
[ترجمه ترگمان]زیر ناخن هایش خاک شده بود
[ترجمه گوگل]خاک خاکی زیر ناخن ها بود

7. We have to prove how gritty we are.
[ترجمه ترگمان]ما باید ثابت کنیم که چقدر gritty
[ترجمه گوگل]ما باید ثابت کنیم که چقدر ریزهکاری هستیم

8. Under his bare toes the floor felt gritty.
[ترجمه ترگمان]کف اتاق زیر پایش پر از خاک شده بود
[ترجمه گوگل]زیر کف پا برهنه او کف دستش را بلند کرد

9. His style combines plain language and gritty realism.
[ترجمه ترگمان]سبک او زبان ساده و واقع گرایی سخت را ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]سبک او ترکیبی از زبان ساده و رئالیسم بدنی است

10. His was gritty northern comedy at it's best.
[ترجمه ترگمان]بهترین کمدی او در شمال بود
[ترجمه گوگل]او کمدی کمدی در آن است که بهترین است

11. Gritty steam engines, not teeny chips, hauled the world into the information age.
[ترجمه ترگمان]موتورهای بخار gritty، که شامل چیپ ها نیستند، جهان را به عصر اطلاعات کشانده است
[ترجمه گوگل]موتورهای بخار ریز، نه تراشه های کوچک، جهان را به عصر اطلاعات منتقل می کنند

12. In their studio, gritty Delta edges were given a smooth, appealing, urban sheen that crossed easily over racial lines.
[ترجمه ترگمان]در استودیوی آن ها، خطوط دلتا زبر و جذاب و جذاب شهری بود که به راحتی از خطوط نژادی عبور می کرد
[ترجمه گوگل]در استودیوی خود، لبه های دلتای قرمز به آرامی، جذاب، شهرنشینی که به آسانی از خطوط نژادی عبور می کردند، داده می شد

13. Reynolds felt gritty and smeared, at an unhappy disadvantage if he should have to lie his way out of an embarrassing situation.
[ترجمه ترگمان]رنلدز احساس کرد که زبر و لکه دار است، در صورتی که مجبور باشد از یک موقعیت شرم آور کناره گیری کند
[ترجمه گوگل]رینولدز احساس میکرد و مضطرب میشد، در صورتی که او باید از موقعیت شرمآور خود دروغ بگوید

14. Barton are gathered in a gritty city backyard in the black Hill District of Pittsburgh to mourn his passing.
[ترجمه ترگمان]بارتون در حیاط پشتی شهر black در پیتسبورگ گرد هم جمع شده اند تا برای عبور او عزاداری کنند
[ترجمه گوگل]بارتون در حیاط خلوت شهر در ناحیه سیاه هیت پیتزبورگ برای فرار از عبور خود جمع شده است

اصطلاحات

gritty paste

خمیر سنباده


پیشنهاد کاربران

زبر ، نا صاف، خشن ، ساینده ، سمباده

شخصیت های واقعی در داستانهای خیالی
Gritty personalities

نامطلوب، ناخوشایند


کلمات دیگر: