کلمه جو
صفحه اصلی

bumble


معنی : سرهم بندی کردن، وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباهکاری کردن
معانی دیگر : اشتباه لپی کردن، گاف کردن، تلوتلو خوردن، تپق زدن، زشت و ناجور راه رفتن، من من کردن

انگلیسی به فارسی

وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباه کاری کردن، سرهم‌بندی کردن


شبیه سازی، سرهم بندی کردن، وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباهکاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bumbles, bumbling, bumbled
• : تعریف: to act or speak clumsily or blunderingly.
مشابه: blunder

- He bumbled around the kitchen in the dark.
[ترجمه ترگمان] در تاریکی به دور آشپزخانه می چرخید
[ترجمه گوگل] او در اطراف آشپزخانه در تاریکی کوبید
- She bumbled here and there during her speech.
[ترجمه ترگمان] اون اینجا بود و در حین سخنرانی اون اینجا بود
[ترجمه گوگل] او در طول سخنرانی خود در اینجا و آنجا کوبید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: bumbling (adj.)
• : تعریف: to spoil or do badly because of clumsiness; botch.
مشابه: botch

- I bumbled the experiment, and now I have to do it over.
[ترجمه ترگمان] من آزمایش رو گرفتم و حالا باید انجامش بدم
[ترجمه گوگل] من آزمایش را شگفت زده کردم و حالا باید این کار را انجام دهم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bumbles, bumbling, bumbled
• : تعریف: to make a humming sound like that of a bee; buzz.

• stumble, plod, be pulled along; make an error, commit a blunder; stammer, mumble, stutter
if you bumble, you behave in a confused way and make a lot of mistakes.

مترادف و متضاد

سرهم بندی کردن (فعل)
fudge, slubber, bollix, tinker, vamp, bumble, bungle, botch, foozle, jerry-build

وزوز کردن (فعل)
buzz, hum, bumble, drone

صدای زنبور کردن (فعل)
bumble

اشتباه کاری کردن (فعل)
bumble

جملات نمونه

1. The old man bumble along the road.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد در طول جاده صدا می کرد
[ترجمه گوگل]مرد پیرمرد در جاده کوبید

2. He seems to bumble along through life happily enough.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در طول زندگی با خوشحالی سر و صدا می کند
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد که از طریق زندگی به اندازه کافی شبیه است

3. Don't bumble through life like that.
[ترجمه ترگمان]این جوری حرف نزن
[ترجمه گوگل]از زندگی مثل این کج نباشید

4. And Tony Bumble and the staff were very, very good at what they did, very manipulative, very smart.
[ترجمه ترگمان]و تونی به مبل و کارکنان در همان کاری که انجام می دادند، خیلی ماهر بودند، خیلی باهوش و خیلی زرنگ بودند
[ترجمه گوگل]و تونی بمبل و کارکنان بسیار بسیار خوب بودند، در آنچه که انجام می دادند، بسیار دستکاری، بسیار هوشمندانه بودند

5. Something else making a welcome return is the bumble bee.
[ترجمه ترگمان]چیز دیگری که بازگشت خوشایندی را به خود جلب می کند زنبور عسل خوار است
[ترجمه گوگل]چیزی شبیه یک زن خوش تیپ است

6. It was, in fact, Mr Bumble the beadle, Oliver's old enemy.
[ترجمه ترگمان]در واقع آقای به مبل هم دشمن قدیمی اولیور بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، آقای بمبل، دشمن قدیمی، الیور بود

7. The absence of the bumble bee meant that pollination had to be carried out artificially, using an electronic vibrating rod.
[ترجمه ترگمان]عدم حضور زنبور bumble به این معنا بود که گرده افشانی به طور مصنوعی انجام می شود و از یک میله لرزان استفاده می شود
[ترجمه گوگل]عدم وجود زنبور عسل به معنای آن است که گردهافشانی باید مصنوعی انجام شود، با استفاده از یک میله ارتعاشی الکترونیکی

8. Nobody, not even Mr Bumble, could ever find him there!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس، حتی آقای به مبل هم نمی توانست او را در آنجا پیدا کند
[ترجمه گوگل]هیچکس، حتی آقای بمبل، همیشه او را پیدا کرد!

9. Bees: Bumble bees are among the first insects to appear in the spring.
[ترجمه ترگمان]زنبورها: زنبورها در میان اولین حشرات هستند که در فصل بهار ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]زنبور عسل زنبور عسل یکی از اولین حشرات است که در بهار ظاهر می شود

10. They become comfortably heavy-bodied, even cumbersome, and bumble their way through life at a more relaxed pace.
[ترجمه ترگمان]آن ها به راحتی با بدنی سنگین، حتی دست و پا دست و پا گیر می شوند و با سرعت بیشتری راه خود را طی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به راحتی سنگین و حتی سنگین می شوند و در زندگی آرام تر می شوند

11. This is far too sparing for a bumble bee.
[ترجمه ترگمان]این کار برای یک زنبور عسل بیش از حد پهن است
[ترجمه گوگل]این برای زنبور ابد بسیار کم است

12. We watched you bumble after pigeons, squeal as sun and air and Humber spun you around.
[ترجمه ترگمان]بعد از کبوترها به پرواز درامدند و مثل خورشید و هوا جیغ you و humber به اطراف می چرخیدند
[ترجمه گوگل]ما بعد از کبوتر ها تماشا کردیم، به عنوان خورشید و هوا، و هامبور به شما چرخید

13. He did not bumble for the honeyed words of the landlord.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر کلمات شیرین of گوش نکرد
[ترجمه گوگل]او برای کلمات عاشق صاحبخانه شبیه نیست

14. A bumble - bee stung one, and then there were five.
[ترجمه ترگمان]یک حشره ریز ریز نیش زد و بعد پنج نفر بودند
[ترجمه گوگل]یک خربزه - زنبور عسل استوانه کردن یک، و سپس پنج وجود دارد

He is a bumbler.

او آدم فاسدی است.


The drunken man came bumbling into the room.

مرد مست تلوتلو خوران وارد اتاق شد.


what on earth are you bumbling about?

درباره‌ی چی داری من‌ومن می‌کنی؟


پیشنهاد کاربران

فروتن

اون humble مجید جان دلبندم. سیخونک زیرت نذاشتن که حتما نظر بدی


کلمات دیگر: