کلمه جو
صفحه اصلی

wiping

انگلیسی به فارسی

پاک کردن، زدودن، خشک کردن، از میان بردن، بوسیله مالش پاک کردن


انگلیسی به انگلیسی

• rubbing (as with a cloth) in order to clean or remove dirt; drying, drying clean; erasing, removing; obliterating; applying with a spreading motion

جملات نمونه

1. She was sniffing and wiping her eyes with a tissue.
[ترجمه ترگمان]داشت بو می کشید و چشمانش را با دستمال پاک می کرد
[ترجمه گوگل]او خراب کردن و چشمانش را با یک بافت پاک کرد

2. 'Excellent beer,' he said, wiping the froth from his mouth.
[ترجمه ترگمان]آب را از دهانش پاک کرد و گفت: آبجو عالی!
[ترجمه گوگل]او گفت، 'آبجو عالی، پاک کردن کف از دهان او

3. He was wiping his hands on an oily rag.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را با پارچه روغنی پاک می کرد
[ترجمه گوگل]او دست خود را بر روی یک روکش چرب گذاشت

4. I was just wiping up the soup that you spilt in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]داشتم سوپ رو پاک می کردم که تو آشپزخونه ریخته بودی
[ترجمه گوگل]من فقط سوپ را که در آشپزخانه ریخته بودم پاک کردم

5. He went on talking, occasionally wiping at his face with a towel.
[ترجمه ترگمان]گاهی با حوله صورتش را پاک می کرد
[ترجمه گوگل]او در حال صحبت کردن بود، گاهی اوقات با یک حوله پاک کرد

6. The disease has struck the whole community, sometimes wiping out whole families.
[ترجمه ترگمان]این بیماری کل جامعه را تحت تاثیر قرار داده است و گاهی اوقات خانواده ها را از بین می برد
[ترجمه گوگل]این بیماری تمام جامعه را به خطر انداخته است، گاهی اوقات تمام خانواده ها را از بین می برد

7. The waiter made a show of wiping the table.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت میز را پاک کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت نشان داد که میز را پاک کرده است

8. It is perfectly capable of wiping out even the largest enemy unit.
[ترجمه ترگمان]کاملا قادر به پاک کردن بزرگ ترین واحد دشمن است
[ترجمه گوگل]این کاملا قادر است حتی بزرگترین واحد دشمن را از بین ببرد

9. When Dan had returned after his drink, wiping his mouth and looking cooler, she had been silent.
[ترجمه ترگمان]وقتی دن پس از نوشیدن، دهانش را پاک کرد، دهانش را پاک کرد و سرد به نظر می رسید، خاموش شده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که دن پس از نوشیدنی خود برگشت، دهانش را پاک کرد و به دنبال سردتر بود، او سکوت کرده بود

10. He was wiping his mouth with a striped napkin.
[ترجمه ترگمان]داشت دهانش را با دستمال راه راه پاک می کرد
[ترجمه گوگل]او دهانش را با دستمال سفید پاک کرد

11. Long run, wrote Goldberg in the margin, wiping the sweat from his forehead with his sleeve, no meaning.
[ترجمه ترگمان]گلدبرگ، در حالی که عرق پیشانیش را با آستین پاک می کرد، meaning را با آستین پاک می کرد
[ترجمه گوگل]بلند مدت، گلدبرگ در حاشیه نوشت، پاک کردن عرق از پیشانی خود را با آستین خود، بدون معنی است

12. These can be removed simply by wiping them off with a damp cloth.
[ترجمه ترگمان]اینها را می توان به سادگی با پاک کردن آن ها با یک پارچه مرطوب حذف کرد
[ترجمه گوگل]اینها را می توان به سادگی پاک کردن آنها را با یک پارچه مرطوب

13. Oceanic drift-nets are literally wiping out life over huge tracts of the world's oceans.
[ترجمه ترگمان]drift اقیانوسی به معنای واقعی کلمه زندگی را در بخش های عظیمی از اقیانوس های جهان محو می کنند
[ترجمه گوگل]شبکه های رانش اقیانوس به معنای واقعی کلمه پاک کردن زندگی بیش از عظیم از اقیانوس های جهان است

14. And the pound reeled, wiping almost £10 billion off share values.
[ترجمه ترگمان]و پوند تلو تلو خورد و ۱۰ میلیارد پوند ارزش سهام را از بین برد
[ترجمه گوگل]و پوند، تقریبا 10 میلیارد پوند از ارزش سهام را پاک کرد

پیشنهاد کاربران

زدودن

پاک کردن


کلمات دیگر: