کلمه جو
صفحه اصلی

gain ground


ترقی کردن، پیشرفت کردن، بهتر شدن، موفق شدن، قوی شدن

انگلیسی به فارسی

بدست آوردن زمین


انگلیسی به انگلیسی

• progress, advance

جملات نمونه

1. The anti-smoking lobby has steadily gained ground in the last decade.
[ترجمه ترگمان]لابی ضد سیگار در دهه گذشته به طور پیوسته در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]لابی ضد سیگار کشیدن به طور مداوم در دهه گذشته به دست آمده است

2. They ran away helter-skelter, but the police gained ground upon them.
[ترجمه ترگمان]با هرج و مرج و هرج و مرج به راه افتادند، اما پلیس به آن ها حمله کرد
[ترجمه گوگل]آنها به راحتی شلیک کردند، اما پلیس زمین را بر آنها گرفت

3. The Republicans are gaining ground in the southern states.
[ترجمه ترگمان]جمهوریخواهان در ایالات جنوبی در حال کسب زمین هستند
[ترجمه گوگل]جمهوریخواهان در ایالت های جنوبی به زمین می افتند

4. There are signs that the party is gaining ground in the latest polls.
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه حزب در آخرین نظرسنجی ها در حال پیشرفت است
[ترجمه گوگل]نشانه هایی وجود دارد که حزب در آخرین نظرسنجی ها به دست آورده است

5. Sterling continues to gain ground against the dollar.
[ترجمه ترگمان]استرلینگ به افزایش زمین در برابر دلار ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]استرلینگ همچنان در برابر دلار مقاومت می کند

6. His theories gradually gained ground among academics.
[ترجمه ترگمان]نظریات او بتدریج در میان دانشگاهیان به وجود آمد
[ترجمه گوگل]نظریه هایش به تدریج در میان دانشگاهیان به دست آمد

7. The Christian right has been steadily gaining ground in state politics.
[ترجمه ترگمان]حق مسیحی به طور پیوسته در سیاست دولت به دست آمده است
[ترجمه گوگل]حق مسیحی به طور مداوم در سیاست دولتی به دست آمده است

8. The movement rapidly gained ground.
[ترجمه ترگمان]جنبش به سرعت زمین را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]جنبش به سرعت به دست آورد

9. Three published polls all revealed the Lib Dems gaining ground at the Tories' expense.
[ترجمه ترگمان]سه نظرسنجی منتشر شده همه نشان داد که لیبرال دموکرات با هزینه محافظه کاران زمین را بدست آورد
[ترجمه گوگل]سه نظرسنجی منتشر شده نشان داد که دموکرات های لیبی در هزینه توری ها به سر می برند

10. A glance behind confirmed his fears. His pursuer was gaining ground on him rapidly.
[ترجمه ترگمان]یک نگاه از پشت سر ترس او را تایید کرد pursuer به سرعت به او نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]یک نگاه پشت ترس خود را تایید کرد تعقیب او به سرعت به اوج خود رسید

11. Under strict management, his business gained ground.
[ترجمه ترگمان]تحت مدیریت دقیق، تجارتش رو به افزایش گذاشت
[ترجمه گوگل]تحت مدیریت شدید، کسب و کار خود را به دست آورد

12. The soldiers fought hard and began to gain ground.
[ترجمه ترگمان]سربازان به سختی جنگیدن و شروع به بدست آوردن زمین کردند
[ترجمه گوگل]سربازان به سختی جنگیدند و شروع به زمین کردند

13. Acupuncture anesthesia is rapidly gaining ground in surgical operations.
[ترجمه ترگمان]بی هوشی طب سوزنی به سرعت در حال به دست آوردن زمین در عمل جراحی است
[ترجمه گوگل]بیهوشی طب سوزنی به سرعت در عمل جراحی به دست می آید

14. The police car was gaining ground on the robbers.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل پلیس در حال نزدیک شدن به دزدان بود
[ترجمه گوگل]ماشین پلیس روی دزدان بر زمین افتاد

15. The police car was gaining ground on the suspects.
[ترجمه ترگمان]خودروی پلیس در حال به دست آوردن زمین در رابطه با این مظنونین بود
[ترجمه گوگل]ماشین پلیس روی مظنونان رو به رو شد

پیشنهاد کاربران

نزدیک شدن
to get closer to something pursued —usually used with on or upon
منبع : https://www. merriam - webster. com/dictionary/gain ground

بازار رو قبضه کرده


بازار رو در دست گرفته


( سرباز ) پیشروی کردن به سمت مکان دلخواه


کلمات دیگر: