کلمه جو
صفحه اصلی

faced


صفحه دار، رودار
faced _
پسوند: - چهره، - روی، - چهر

انگلیسی به فارسی

در مواجهه


انگلیسی به انگلیسی

• having a specific type of face or number of faces (i.e. wide-faced, two-faced); covered, coated; smoothed, dressed (about the surface of a stone)
-faced is added to some adjectives to make another adjective that describes someone's face or expression.

جملات نمونه

1. faced with hunger and torture, many captives elected suicide
بسیاری از اسیران چون با گرسنگی و شکنجه روبرو بودند به خودکشی روی آوردند.

2. he faced many difficulties
او با اشکالات زیادی روبرو شد.

3. he faced the stronger enemy fearlessly
او دلیرانه با دشمن نیرومندتر رو در رو شد.

4. he faced the telescope toward the moon
تلسکوپ را به طرف ماه چرخاند.

5. japan faced an energy shortage
ژاپن با کمبود مواد نفتی روبرو شده بود.

6. smooth- faced tile
کاشی روصاف

7. they faced with dismay an enemy force that was much stronger than they were
آنان با نگرانی به مقابله با نیروی دشمن که بسیار از آنها نیرومندتر بود پرداختند.

8. a building faced with marble
ساختمانی دارای روکار مرمر

9. this fabric is faced with plastic
این پارچه روکش پلاستیکی دارد.

10. she wheeled around and faced me
او چرخی زد و رو به رویم قرار گرفت.

11. after the fire, the company faced millions of dollars in claims
پس از آتش سوزی شرکت با میلیون ها دلار ادعای خسارت مواجه شد.

12. All the pictures should be faced forward.
[ترجمه ترگمان]همه تصاویر باید رو به جلو باشند
[ترجمه گوگل]همه عکس ها باید رو به رو شوند

13. He faced his illness bravely and without any hint of self-pity.
[ترجمه ترگمان]با شجاعت و بدون هیچ نشانی از دلسوزی به بیماری خود روبه رو شد
[ترجمه گوگل]او با شجاعت و بدون هیچ اشارهی خودخواهانه به بیماری خود رسیده است

14. He turned and faced her squarely.
[ترجمه ترگمان]او برگشت و به طرف او برگشت
[ترجمه گوگل]او تبدیل شد و به طور کامل با او مواجه شد

15. Any economic reform, he said, faced false starts and mistakes.
[ترجمه ترگمان]او گفت هر گونه اصلاحات اقتصادی با آغاز اشتباه و اشتباه مواجه است
[ترجمه گوگل]او گفت، هر گونه اصلاحات اقتصادی، با شروع اشتباه و اشتباه مواجه شد

16. I was totally unprepared for the challenge which faced me.
[ترجمه ترگمان]برای چالشی که با من روبرو شده آماده نبودم
[ترجمه گوگل]من برای چالشی که با من روبرو شد، کاملا آماده نشدم

پیشنهاد کاربران

روبه رو شدن

روبرو شدن
مواجه شدن


کلمات دیگر: