کلمه جو
صفحه اصلی

hairlike


مومانند، مویى، باریک

انگلیسی به انگلیسی

• resembling a hair

جملات نمونه

1. The seeds sprout into small, hairlike seedings.
[ترجمه ترگمان]دانه ها جوانه می زنند، hairlike seedings
[ترجمه گوگل]بذر جوانه ها را به ساقه های کوچک و مویی می رساند

2. Seeds with 1 hairlike appendage at each end.
[ترجمه ترگمان]بهاینشکل، appendage ۱ hairlike در هر انتها
[ترجمه گوگل]دانه ها با یک پدیده موی در هر طرف

3. A hairy or hairlike growth such as that on or near the face of certain mammals.
[ترجمه ترگمان]رشد پرمو و یا hairlike مانند آن در یا نزدیک صورت پستانداران مشخص
[ترجمه گوگل]رشد مودار یا موی مانند آن در پستانداران خاص یا در نزدیکی آن

4. It was made from the hairlike parts of certain plants.
[ترجمه ترگمان]آن از بخش های hairlike از گیاهان خاص ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این از قسمت های موی گیاهان خاص ساخته شده است

5. A fiber is a pliable hairlike strand that is very small in diameter in relation to its length.
[ترجمه ترگمان]فیبر یک رشته نرم hairlike است که قطر آن در رابطه با طول آن بسیار کوچک است
[ترجمه گوگل]یک فیبر یک رشته موی قابل انعطاف است که در طول طول آن بسیار کوچک است

6. The researchers hypothesize that the sound waves are intercepted by cilia—hairlike structures—on the larvae.
[ترجمه ترگمان]محققان فرض می کنند که امواج صوتی توسط ساختارهای cilia - hairlike که بر روی لارو هستند، متوقف می شوند
[ترجمه گوگل]محققان فرض می کنند که امواج صوتی بر روی لارو ها توسط ساختارهای مومی شکل گرفته اند

7. Cilia -- Long, slender microscopic hairlike processes extending from cells and capable of rhythmic motion.
[ترجمه ترگمان]Cilia - - دراز، باریک و ریز hairlike که از سلول ها گسترش می یابند و قادر به حرکت ریتمیک هستند
[ترجمه گوگل]Cilia - فرایندهای مومیایی میکروسکوپی طولانی و بلند که از سلول ها گسترش می یابد و قادر به حرکت ریتمیک هستند

8. Rather, its rainbow glow emanates from light reflecting off the creature's cilia, small hairlike projections that beat simultaneously to move the jellyfish through the water.
[ترجمه ترگمان]در عوض، نور رنگین کمانی از نور بازتاب می کند که از نور خورشید، projections کوچک و hairlike که به طور همزمان به حرکت کردن ستاره دریایی در آب کمک می کند، سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]در عوض، تابش رنگین کمان از نور می ریزد که نشان دهنده ساقه موجود است، طرح های موی کوچک که به طور همزمان به حرکت چتر دریایی از طریق آب ضربه می زند

9. Fine volcanic ash preserved the specimen's exquisite features, such as mouthparts and hairlike structures that covered its legs, according to the study.
[ترجمه ترگمان]با توجه به این مطالعه، خاکستر آتشفشانی زیبا ویژگی های عالی این نمونه را حفظ کرده است، از جمله ساختارهای mouthparts و hairlike که پاهای خود را پوشانده است
[ترجمه گوگل]با توجه به مطالعات، خاکستر آتشفشانی زیبا، ویژگی های نفیس نمونه، مانند دهان و سازه های موی که پاهای آن را پوشانده اند، حفظ شده است

10. Any of various irises characterized by a conspicuous region of hairs or hairlike structures on the lower parts of the three outer drooping perianth segments.
[ترجمه ترگمان]هر کدام از irises مختلفی که توسط یک منطقه مشخص از موها و یا ساختارهای hairlike در بخش های پایینی سه قسمت بیرونی drooping مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]هر یک از ایریس های مختلف دارای یک منطقه قابل توجه از موها یا سازه های موی در بخش های پایین تر از سه بخش بیرونی غوطه ور است

11. In this depiction of the rod-shaped E. coli, two flagella trail from one end while hairlike pili surround a capsule full of tangled nucleoids.
[ترجمه ترگمان]در این نمایش از شکل بیل - شکل coli دو trail از یک انتها دارند در حالی که hairlike pili یک کپسول پر از nucleoids درهم گره دار را احاطه کرده است
[ترجمه گوگل]در این تصویری از E coli میله ای شکل، دو قله از یک انتها در حالی که یک پرتوی موی یک کپسول پر از nucleoids درهم است

12. Baleen whales, including the humpback whales and blue whales, are toothless and instead use hairlike structures called baleen to filter tiny prey such as krill from seawater.
[ترجمه ترگمان]وال های گوژپشت، از جمله وال humpback و نهنگ آبی، بی دندان هستند و به جای آن از ساختارهای hairlike به نام بالن برای فیلتر کردن طعمه کوچک مانند krill از آب دریا استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]نهنگ های نعناع، ​​از جمله نهنگ های کوهی و نهنگ های آبی، بی قرار هستند و به جای استفاده از سازه های موی به نام Baleen برای فیلتر کردن طعمه های کوچک مانند کریل از آب دریا استفاده می شود

13. Suer's work shows that nine out of 10 of these odors are picked up by olfactory neurons under hairlike structures on the mosquitoes' mouthparts.
[ترجمه ترگمان]اثر Suer نشان می دهد که نه تا از ۱۰ مورد از این بوها توسط نورون های بویایی زیر ساختارهای hairlike بر روی پشه ها منتقل می شوند
[ترجمه گوگل]کار سوئر نشان می دهد که نه از 10 مورد از این بوی ها توسط نورون های بویایی تحت سازه های موی در دهان پشه ها برداشت می شوند

14. Each neuron consists of a cell body, which contains the nucleus, and one or More hairlike extensions.
[ترجمه ترگمان]هر نورون شامل یک بدنه سلول است که شامل هسته، و یک یا چند پسوند hairlike است
[ترجمه گوگل]هر نورون شامل یک بدن سلولی است که حاوی هسته و یک یا بیشتر پسوند مو است


کلمات دیگر: